دلنوشته های سفر اربعین (۴) آب آب آب دست طلب در آستان مقدسش گشودیم و طلب آب کردیم. ما تشنگان جرعه ای معرفت، چشم به مشک آویخته در ورودی حرمش بودیم و طلبی برای آب داشتیم. با تمام خجالت و بی آبرویی، از فرط تشنگی در کوی دوست، لبهای استغاثه ام ترک زده بود و چشم انتظار عنایت سقای آب و ادب بود. هانا در بین الحرمین جرعه جرعه آب میخورد و با نگاهی به سیراب شدنش، ماه بنی هاشم را متوسل شدم که تمام تشنگان این مسیر را سیراب کند.... خوشا خشکیده ای چشم انتظارت... . . . . . کانال در ایتا https://eitaa.com/abedshahi