خیلی موقع بابای 🧔🏻‍♂بچه‌ها نبود و من مجبور بودم خودم کارهای خرید🥖🍞🥕🍅🍊🥚🥔🧅 رو انجام بدم، به امورات بچه‌های مدرسه‌ای 🧑🏻🧒🏻👧🏻برسم و ... حساسیت هم داشتم که مثلا میوه‌ها سالم باشند، نون سوخته نباشه و ... همین امورات زندگی که بیشتر بارش رو دوش خودم بود رو برام سخت کرده بود.😖 احساس می‌کردم دارم له میشم. تا اینکه یکبار رفته بودیم خرید، پول رو 💵دادم به بچم و گفتم برو پیاز و سیب زمینی🥔🧅 بخر. خودم تو ماشین نشستم و داشتم نگاه می‌کردم👀. بدون اینکه مساله‌ای پیش بیاد خرید رو کرد. تو فکر رفتم.🤔 چرا تا الان کاری که از عهده فرزند بزرگم برمی‌آمد رو بهش نسپرده بودم؟! این قصه تکرار شد. گاهی پیش میومد لابلای میوه‌ها، یکی پلاسیده یا خراب بود. خداییش دیدم به جایی از عالم برنمی‌خوره.😁 اتفاقات کوچک زیادی می‌افتاد ولی قابل اغماض بودن. ارزش این تجربه رو داشت.👌 انگار که باری از رو دوشم برداشته شده بود. وقتم رو بهتر می‌تونستم مدیریت کنم. از طرفی حس مسوولیت‌پذیری فرزندم هم بیشتر شده بود.👏 در نبودن باباش خودش رو مرد خونه می‌دونست، حتی گاهی آچار پیچ گوشتی🔩🪛🔧 هم دست می‌گرفت.👌 مامانا نترسید، ته تهش دو سه تا خرابکاری میشه ولی تقویت حس من می‌تونم بچه، خیلی در شخصیتش تاثیر گذاره. 🌸اشتباه کردن و در خلال این اشتباهات راه درست را پیدا کردن، بخش مهمی از پروسه رشد است. کما اینکه ما هم در دوران کودکی اشتباه داشته‌ایم. این فرصت مهم را به فرزندان خود بدهیم و با سپردن مسوولیت و بستر سازی کمک کنیم تا شخصیت قوی پیدا کنند.