دیوانه ی خموش به عاقل، برابرست دریای آرمیده به ساحل، برابرست در وصل و هجر سوختگان گریه می‌کنند از بهر شمع، خلوت و محفل برابرست دست از طلب مدار که دارد طریق عشق از پافتادنی، که به منزل برابرست گردی که خیزد از قدم رهروان عشق با سرمه ی سیاهیِ منزل، برابرست دلگیر نیستم که دل از دست داده‌ام دلجویی حبیب، به صد دل، برابرست صائب ز دل به دیده ی خونبار صلح کن یک قطره اشک گرم، به صد دل برابرست 🦋 @adabpardis