😉°° اقراء🌿.• یڪے از بچہ ها بود خیلے اهل معنویت و دعا بود برای خودش یہ قبری ڪنده بود.. شب ها مےرفت تا صبح با خدا راز و نیاز مےڪرد ما هم اهل شوخے بودیم... یہ شب مهتابـے سہ، چهار نفر شدیم توی عقبہ.. گفتیم بریم یہ ڪمے باهاش شوخے ڪنیم خلاصہ قابلمہ ی گردان را برداشتیم با بچہ ها رفتیم سراغش.. پشت خاکریز قبرش نشستیم.. اون بنده ی خدا هم داشت با یہ شور و حال خاصے نافلہ ی شب مےخوند؛ دیگہ عجیب رفتہ بود تو حال ما بہ یڪے از دوستامون ڪہ تن صدای بالایـے داشت، گفتیم داخل قابلمہ برای این ڪہ صدا توش بپیچہ و بہ اصطلاح اڪو بشہ، بگو: اقراء.. یهو دیدیم بنده ی خدا تنش شروع ڪرد بہ لرزیدن و شور و حالش بیشتر شد یعنے بہ شدت متحول شده بود و فڪر مےڪرد برایش آیہ نازل شده دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت: اقراء بنده ی خدا با شور و حال و گریہ گفت: چے بخونم!؟🥺 رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت: بابا ڪرم بخون..😂 .. @adinezohour