هویتزدایی به سبک ایدئولوژیزدایی
زینب نجیب
[١] رهبر انقلاب میفرمایند: «نگذارید ضد انقلاب و دشمن از انقلاب شما هویتزدایی کنند».(١۴٠١/٣/١۴) این تأکید بر مبارزه با هویتزدایی، اولین باری نیست که از زبان ایشان شنیده میشود. کمی قبل از این، به مقابلهی با آرمانزدایی و هویتزدایی دانشگاه اشاره کردند. (١۴٠١/۲/۶) و پیشتر نیز، از برنامههای دشمن در زمینه ی آرمانزدایی و هویتزدایی، پرده برداشته بودند. (١٣٩٧/٧/٢۵) حال، این سؤال مطرح میشود؛ چطور از یک پدیده مانند انقلاب، هویتزدایی میشود؟ ایشان معتقدند؛ با «ایدئولوژیزدایی». یعنی با تحقیر مبانی، با تحقیر اندیشه، با تحقیر رویکردهای تاریخی و ملی، با تحقیر گذشته و انقلاب، با کوچکنمایی کارهای بزرگ، و بزرگنمایی برخی عیوب. (١۴٠١/٢/۶) بنابراين دشمن با این روشها، یعنی؛ «نفی،تغییر،تحریف و تخریبِ» مبانی، در صدد نابودی هویت یک ملت بر میآید. اکنون که در اینجا سخن از هویتزدایی از انقلاب است باید دانست، دشمن به دنبال استحالهی انقلاب یا براندازی و نابودی انقلاب از طریق ایدئولوژیزدایی از آن است.
[۲] برای یافتن راه و روش مقابله با هویتزدایی و یا به عبارتی ایدئولوژیزدایی باید به دو روش«آفندی» و «پدافندی» عمل کنیم. در مقابلهی آفندی باید تأکید کرد؛ انقلاب، یک «حقیقت زنده» و دارای هویت است که برگرفته از مبانی، اندیشه، آرمان و ارزشهایی است. این مبانی باید در تمامی ابعاد زندگی افراد جامعه، ظهور و بروز داشته باشد تا تداوم یابد. یعنی باید شاخصهای انقلابیگری در افراد جامعه مشهود باشد. شاخصهای انقلابیگری نزد رهبر انقلاب ۵ عنصر دارد: ١. پایبندی به مبانی اسلام و انقلاب ٢. همت بلند برای رسیدن به آرمانها ۳. پایبندی به استقلال کشور ۴. حساسیت در برابر دشمن ۵. تقوای دینی و سیاسی. بنابراین، تقویت هر یک از این شاخصها در رشد و تقویت هویت انقلاب مؤثر خواهد بود.
[۳] در روش پدافندی باید دانست؛ دشمن برای ایجاد اخلال درمسیر تداوم انقلاب، ابتدا به نفی این مبانی دست میزند و آن را بیخاصیت و یا پرهزینه میخواند. در مرتبهای دیگر، مبانی انقلاب را تحریف میکند. در واقع آنجا که دشمن نمیتواند از یک پدیده، نفیِ مبانی کند؛ به تحریف آن اهتمام میورزد. بدینترتیب افراد در ظاهر معتقد به اصول میمانند اما به آن عمل نخواهند کرد یا در جهت مخالف آن عمل خواهند کرد. مثل آنجا که برخی برای فرار از مبارزه با سلطهی جهانی، به تحریف «تقیه» میپردازند و آن را به گونهای تفسیر میکنند که نتیجهای جز انفعال در برابر دشمن نخواهد داشت. این در حالی است که تقیه، روشی فعالانه و راهبردی، به سبک «دور زدن دشمن» است نه سکوت و انفعال. ضمن اینکه تقیه تنها برای حفظ اسلام است، اگرچه با بذل جان، همراه باشد. یا در جایی دیگر با تغییر و ایجاد ابهام در تعریف «دشمن» به تحریف این مفهوم میپردازند و بدینگونه به دنبال اثبات پیش فرض خود هستند، که برآینده آن هم، اغلب این خواهد بود که: الف) انقلاب مبانیای دارد که دشمنساز است. ب) یکی از این مبانی ظلم است. ج) در چارچوب انقلاب، اکثر دولتها به خاطر ظلم و ستم، در تعریفِ دشمن میگنجند. د) از آن جهت که ما نمیتوانیم با همهی دنیا دشمن باشیم، پس باید از ظلم آنها چشمپوشی کرد، مسامحه ورزید، تقیه برگزید. در غیر این صورت منزوی شده و اصلا این انزوا، به نفع ملت ایران نخواهد بود. یا میگویند اگر دشمن به ظلمش شناخته میشود پس چرا فقط بر دشمنی با آمریکا تأکید میشود؟ مگر در دنیا ظلم فقط از جانب آمریکاست؟ این شبهه نیز در حالی مطرح میشود که دشمن به زعم انقلاب اسلامی، «سلطهگر» معنا میشود نه صرفاً ظالم. یعنی؛ ظلم یکی از وجوه دشمنیِ آمریکاست او به دلیل خباثتهای گستردهی دیگری، دشمن درجه یک ملت ایران است. یکی دیگر از اقدامات دشمن بعد از نفی، تحریف و تخریب، القای حس ناامیدی و یأس نسبت به دستاوردهای انقلاب است. بدینگونه که با بیان بنبستهای موهوم یا بزرگنمایی چالشها و کوچکنمایی موفقیتها به تزریق احساس «نمیشود» و «نمیتوانیم» میپردازد.
[۴] لذا میتوان چنین نتیجه گرفت که علاوه بر حضور مستمر و مؤثرِ مبانی انقلاب در تمامی ابعاد زندگی افراد یک جامعه، یعنی؛ رشد انقلابیگری در میان انقلابیون و پرورش افراد انقلابی به خصوص در قشر جوان و نوجوان، چه در حوزه سیاست، چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه فرهنگ باید مراقب راهبردِ نفی و تحریف و تخریب و ایجاد یأس و ناامیدی از سوی دشمن باشیم. به عبارتی هم گام با هویت سازی، به هویت بانی پرداخته و به روش جهاد تبیین به خنثی سازی اقدامات دشمن کمر همت ببندیم. همچنین نباید فراموش کرد که مبانی انقلاب در سیاست، «مقابله با سلطهگری و سلطه پذیری»، در اقتصاد، «اتکا به اقتصاد درون زا و پرهیز از اقتصاد وابسته» و در فرهنگ، «مرزبندی کامل با فرهنگ غرب و سبک زندگی غربی» است.
👇👇👇