پیامبری برای آزادی زنان زینب نجیب این روزها عبارتی زیبا، عمیق و پرمغز به نام «زن، زندگی، آزادی» بر سر زبان برخی جاری است که هرچند این عبارت از شریف‌ترین شعارهای بشریت است؛ اما امروز به واسطه‌ی شیطنت دشمنان و معاندان و پیروی برخی نااهلان و نادانان، برای هدفی به کار می‌رود که نه‌تنها برای زن بلکه برای انسان شرافتی قائل نیست و او را ابزاری می‌داند برای اهداف شوم خود. لذا حق‌شناسان و پیروان واقعیِ این شعار، به جهت هم صدا نشدن با دشمنانِ همیشگی انسان و انسانیت، از بیان آن، سر دادن آن و یا شاید نوشتن درباره‌ی آن ابا دارند. اما باید دانست که این شعار، نه امروز بلکه ۱۴۰۰ و اندی سال پیش اولین بار از زبان انسانی شنیده شد که زیباترین، شریف‌ترین و باسعادت‌ترین حیات را تا ابد برای همه عالمیان و نه تنها برای زن، به ارمغان آورد. پیامبر اسلام، محمد مصطفی(ص) به سوی یکی از کویری‌ترین نقاط جهان، البته نه فقط از نظر جغرافیای زمین، بلکه از نظر جغرافیای فرهنگی مبعوث شد و فریاد برآورد: «زن، زندگی، آزادی». او در حالی این نغمه‌ی دلنشین را در جهان طنین انداز کرد، که دختران و زنان در همه نقاط این کره خاکی، شأن انسانی که هیچ، گاهی حق حیات نیز نداشتند و اگر در نقطه‌ای شاهد نفس کشیدنِ زنان و دختران بودیم به موازات آن شاهد شأن ابزاری آنها و ملعبه‌ی هوا و هوس مردانِ بی‌صفت هم می‌شدیم. یا در نقطه‌ای دیگر به اسم کالای گرانبها اما همچون حیوانی، در پشتِ پرده‌ها نگهداری می‌شد تا تنها وسیله‌ی لذت‌جوییِ صاحبان خود باشند. در چنین زمانه‌ای پیامبر مکرم اسلام به زن، زندگی بخشید، هویت داد و او را رحمت نامید سپس برای عملیاتی کردن آزادی او، طرح حجاب را از سوی پروردگار عالم و از زبان جبرئیل به گوش همه جهانیان رساند. اما این آزادی به‌ازای اسارت زن نبود... این آزادی به معنای شکستن شأنِ انسانیِ زن نبود... این آزادی، نتیجه‌اش فروپاشی خانواده و در پی آن فروپاشیِ جامعه نبود... بلکه این آزادی، حضور زن در جامعه با قابی به زیبایی حجاب بود. این آزادی، آزاد کردن روح زنان برای رسیدن به بالاترین مراتب و به زنجیر کشیدن نگاه نامردان و نااهلان و فاسدان بود. آری، شعار «زن، زندگی، آزادی» شعار اسلام بود و هست اما همه بدانند؛ رویِ دیگر این سکه،« زن، زندگی، آگاهی» است. پیامبر برای این آگاهی مبعوث شد... و اینک ما پیروان آن پیامبر به تبیین آن مبعوث شده‌ایم.