عمو رسيدم و ديدم؛ چقدر بلوا بود! سر تصاحب عمامه ي تو دعوا بود به سختي از وسط نيزه ها گذر كردم هزار مرتبه شكر خدا كمي جا بود! ثواب نَحر گلويت تعارفي شده بود سرِ زبان همه جمله ي "بفرما"بود عمو چقدر لبِ خشكتان ترك دارد! چه خوب مي شد اگر مشك آب سقا بود زني خميده عمو رد شد از لبِ گودال نگاه كن؛ نكند مادر تو زهرا بود براي كشتن تان تيغ و نيزه كم آمد به دست لشگريان سنگ و چوب حتي بود! تمام هوش و حواس سپاه كوفه و شام به فكر جايزه ي بردن سر ما بود بلند شو؛ كه همه سوي خيمه ها رفتند من آمدم سوي گودال، عمه تنها بود وحید قاسمی 💠 @h_abasifar