هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
از ابتدای طوفان الاقصی شاید چهار پنج بار چنین حال مضطر و جوشان و بغض آلودی داشته ام، دروغه اگه بگم خودسوزی آرون یکی از دو تای اول نیست.
همش سعی می کنم خودمو یه جوری با روزمرگی ها و عقب افتادگی ها و بحران های کاری و زندگیم سرگرم کنم، اما همش حس می کنم اون پسر مو فرفری مصمم شیر بچه بالا سرم وایساده تو یه زاویه ای که من نمی بینمش لبخند میزنه و یه همچین چیزایی می خونه ...
…فَكَاَنّ الدّنيا لَم تَكُن وَكَاَنّ الاخِرَةَ لَم تَزَل و السلام.