📜سلسله نکات طلایی تربیت فرزند ✅نکته طلایی بیست و پنجم: توجه به اصل تدریج و تربیت مرحله‌ای ⬅️تدریج، یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین اصول تربیت فرزند است. قوای انسانی به تدریج، شکوفا می‌شود، تربیت این قوا نیز باید تدریجی باشد. ⬅️نباید توقّع داشته باشیم که فرزندمان، یک ماهه یا یک ساله، تربیت کامل اسلامی را رعایت کند. سرعت بیش از اندازه در تربیت، ظرفیت‌سوزی است، همانند میوه‌ای که قبل از رسیده شدن، به شکل نارس چیده شود و فرصت رسیده شدن آن از بین می‌رود و حالت کال و نارس آن نیز قابل استفاده نخواهد بود. ⬅️قرآن نیز که بیان معارف و اخلاق و احکام است، به صورت تدریجی و مرحله‌ای برای مردم بیان شده است. حتی نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات مانند شرب خمر نیز یک سیر تدریجی رعایت شده است. ⬅️تدریج به این معناست که اول تکالیف آسان، بیان گردد و سپس به سخت‌تر و سخت‌تر از آن پرداخته شود، نه اینکه اول تکلیف دشوار را بیان کنند و بعدا آسان‌تر آن را بگویند. ⬅️بنابراین در تربیت، باید اصل تدریج را رعایت نمود وگرنه موجب فساد خواهد شد و چه بسا، عدم رعایت تدریج و سختگیری نادرست و عدم رعایت طاقت و توانایی انسان، موجب فساد و فرار از دین و بشود. ⬅️ریشه تدریج، توجه به ظرفیت افراد است و چون ظرفیت افراد به تدریج گسترده می‌شود، لذا باید اصل تدریج را رعایت نمود. ⬅️امام صادق علیه السلام درباره توجه به اصل تدریج چنین می‌فرمایند: «مرد مؤمنى همسايه‌ای نصرانى داشت. او را به اسلام دعوت كرد و او هم پذيرفت. نزديک سحر نزد آن تازه مسلمان رفت و در خانه‌اش را زد. گفت: كيست‌؟ پاسخ داد:من فلانيم. گفت: چكار دارى‌؟ گفت: وضو بگیر تا برای نماز به مسجد برويم. آن تازه مسلمان وضو گرفت و همراه او به مسجد رفت. حسابی نماز خواندند تا آنكه نماز صبح هم خواندند و ماندند تا طلوع آفتاب. آن مرد مسيحى برخاست تا به خانه‌اش برود، آن مرد گفت كجا مى‌روى‌؟ روز كوتاه است و تا ظهر چيزى نمانده است. با او نشست تا نماز ظهر را هم خواند، ميان ظهر و عصر نیز او را نگهداشت تا نماز عصر را هم خواندند. آن تازه مسلمان برخاست تا به منزلش برود، مسلمان به او گفت: اكنون ديگر پايان روز است و از آغازش كمتر است و او را نگهداشت تا نماز مغرب را هم خواندند و سپس خواست به منزلش برگردد، باز هم به او گفت: يک نماز ديگر مانده، تا نمازعشاء هم او را نگهداشت تا آن را هم خواند و از هم جدا شدند. سحرگاه فردا، مسلمان باز به دنبال او رفت و در خانه او را زد. گفت: كيست‌؟پاسخ داد: من فلانيم. تازه مسلمان گفت:چه كارى دارى‌؟ گفت: وضو بگیر و بيا برويم مسجد تا نماز بخوانيم. تازه مسلمان گفت: برو براى اين دين، یک مرد بیکارترى از من پيدا كن، من مرد مستمندى هستم و عيال دارم.» ⬅️امام صادق عليه السلام بعد از بیان این داستان فرمودند: «او را در دينى وارد كرد و از آن بيرونش آورد، بخاطر آنكه او را تحت فشار گذاشت و بيش از طاقتش بر او تحميل كرد و سبب شد كه از دين اسلام دست بكشد و به آئين قبلى خود بازگردد.» (الکافی، ج2، ص43) ✅در نشر معارف اهل بیت علیهم‌السلام سهیم باشید و برای دیگران نیز ارسال فرمایید. ✍علی اکبر خدامیان آرانی 🆔 https://eitaa.com/khoddamiyan