📌 پایگاه مردمی امام (ع).... یحیی بن هرثمه از طرف عباسی مأموریت داشت تا امام هادی(ع) را از به ببرد. وی می گوید: چون به مدینه وارد شدم، اهل مدینه بانگ و فریاد برداشتند؛ چنان که مانند آن را نشنیده بودم. برای آنان سوگند خوردم که من قصد صدمه زدن به امام را ندارم و بدین طریق آنان را آرام کردم. از حضرت خواستم مقدمات به سامرا را آماده کنند. پس از آنکه به رسیدیم، در آغاز به دیدن اسحاق ابن ابراهیم رفتم. او والی بغداد بود. چون مرا دید، گفت: ای ! این مرد (یعنی امام علی نقی(ع)) پسر پیامبر است. اگر را به او تحریک و ترغیب کنی، بدان که خونخواه و تو رسول خدا(ص) خواهد بود. در پاسخ گفتم: به خدا قسم، من جز نیکی و خوبی چیزی از او سراغ ندارم. به سوی سامرا حرکت کردیم، پس از ورود به شهر سامرا جریان را برای وصیف ترکی، از درباریان با نفوذ متوکّل، نقل کردم. او نیز به من گفت: اگر یک مو از سر او کم شود، مسئول آن تو خواهی بود. از سخنان ابراهیم و وصیف ترکی تعجّب کردم. پس از ورود به دربار و دیدار با متوکل، گزارش سفر را به اطلاع او رساندم. دیدم متوکل نیز برای او احترام قائل است. 📚 ر.ک. مسعودی، اثبات الوصیه؛ مفید، الارشاد؛ پیشوایی، سیره پیشوایان و... 👇👇 🌻 @ahlolbit