🔴
دانش منطق؛ از «شرط لازم اجتهاد» تا «دانشی بیفایده»!
ملاحظهای نسبت به دیدگاه آیتالله خوئی(ره)
🖊احمدحسین شریفی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دربارة نقش و جايگاه دانش منطق، در اجتهاد و نظريهپردازي ديني، در ميان فقيهان و اصوليان اختلاف نظر است. اغلب آنان معتقدند، آشنايي با دانش منطق براي اجتهاد ديني لازم است؛ البته افراط در آن و تخصص در همة ابواب و مسائل منطق را نه تنها براي اجتهاد، لازم نميدانند که مضرّ و ضايع کردن عمر هم ميدانند. به همين دليل، غالباً معتقدند آشنايي با علم منطق به اندازهاي که توانايي تشخيص قالبهاي استدلال قياسي (اقتراني و استثنائي)، فهم قالبهاي صحيح از عقيم و همچنين انواع قياس را داشته باشد، کافي است. اما فهم مباحث دقيق منطقي که در استنباط حکم هيچ نيازي به آنها نيست، لزومي ندارد.
در اين ميان، فقیه و اصولی بزرگی همچون آيتالله
#خوئي (ره)، معتقد بودند منطق امري فطري است و همة انسانهاي طبيعي و حتي کودکان به خوبي ميتوانند از آن استفاده کنند. به عنوان مثال، هيچ کسي به مجرد آنکه يک حيواني را ببيند، به اين دليل که بعضي از حيوانات موذياند، حکم به موذي بودن اين حيوان هم نميکند. زيرا فطرتاً ميدانند که موجبة جزئيه منتج نيست. بنابراين، نيازي به يادگيري قواعد منطقي و دانش منطق نيست.
در نقد این دیدگاه عرض میکنم که منطق فقط اين نيست که موجبة جزئيه منتج است يا نه، و يا منطق فقط آشنايي با شکلهاي استدلال و امثال آن نيست. بلکه دانش منطق «دانشي روشي» است: «روش راهبري فکر و انديشه.» روش «درستْ تعريف کردن» و «درستْ انديشيدن و استدلال کردن» را به ما آموزش ميدهد. دانشي است که قالبها و ساختارهاي انديشة درست از نادرست را نمايان ميکند. و درست تعريف کردن و درست انديشيدن، اموري فطري و بينياز از آموزش نيستند؛ آدميان در اين جهت نيازمند آموزشهايي ضابطهمند و علمياند. دانش منطق متصدي و متکفل چنين رسالتي شده است. به همين دليل، آشنايي عميق و دقيق با آن براي نظريهپردازي اسلامي در علوم انساني امري بسيار لازم و ضروري است. افزون براین، دانش منطق، ما را با انواع مغالطات آشنا میکند تا هم خود از آن بپرهیزیم و هم مغالطات دیگران را بشناسیم. فی المثل، در دانش منطق یاد میگیریم که حکم جزء را به کل سرایت دادن یک مغالطه است. از اینکه فیالمثل حتی کودکان و بیسوادان هم میدانند که موجبه جزئیه منتج نیست نمیتوان نتیجه گرفت پس علم منطق بالکل بیفایده و بیارزش است!
براي توضيح بيشتر به اين نکته توجه ميدهم که يکي از نخستين گامهاي نظريهپردازي، «تعريف» و توضيح «چيستي» مفاهيم و مسألة مورد بحث است. بخش مهمي از منطق، ناظر به «روش تعريف» است. در بخش معرِّف، اصول و قواعد عقلائيِ تعريف ذکر ميشود. گونههاي مختلف تعريف و اعتبار و ارزش هر کدام توضيح داده ميشود. و بخش ديگري از منطق، روش استدلال است که گونههاي مختلف استدلال، اعتبارسنجي شده و ارزش هر کدام از آنها مورد بحث واقع ميشود. اين بخش به يک معنا «روششناسي تبيين» را، به عنوان يکي از مهمترين مؤلفههاي علوم انساني، بيان ميکند. با تسلط بر اين بخش است که دانسته ميشود آيا تبيينِ استقرائي معتبر است يا نه. اگر معتبر است چرا و تا کجا و اگر معتبر نيست، به چه دليل. با تسلط بر اين بخش است که ميتوان روشهاي کشف علل و عوامل پديدة مورد بحث را اعتبارسنجي کرد. البته اين سخن به معناي کامل و بينقص بودن منطق کلاسيک براي «تعريف» و «تبيين» و يا حتي به معناي مفيد دانستن وضعيت فعلي آن براي تعريف مفاهيم علوم انساني و تبيين گزارههاي آن نيست؛ چرا که خود من نقدهايي جدي به روششناسي تعريف و روششناسي استدلال در منطق سنتي دارم. بلکه منظور آن است که آشنايي با اين دانش و توانايي کاربرد قواعد درست تعريف و استدلال از شرايط علمي لازم براي نظريهپردازي در علوم انساني است. (نظریهپردازی اسلامی در علوم انسانی؛ احمدحسین شریفی، ۱۳۹۷، ص۲۷۳-۲۷۵)
#فهم_دین
#اجتهاد
@Ahmadhoseinsharifi
🌹