🔴امام خمينی و نقد کتاب‌های تفسيری 🖊احمدحسين شريفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در تاريخ اسلام يکي از علوم و دانش‌هايي که همواره مورد توجه همه فرق و مذاهب اسلامي بوده است، دانش تفسير قرآن بوده است. ده‌ها و بلکه صدها نوع تفسير قرآن نوشته شده است. هر کدام از آنها نيز مشابهت‌ها و البته تمايزات فراواني با هم دارند. اما (ره) در نقدي کلي، از حيث هدايت‌بخشي و درمان‌گري و انسان‌سازي، دربارة تفاسير موجود مي‌گويد: «به عقيده من تفسير هم براى قرآن ما نوشته نشده است، گرچه خيلى از كتاب‌ها را انسان مى‏بيند كه به اسم تفسير است؛ مثلًا بهترين و جامع‏ترين تفسير، مجمع البيان است و اگر انسان به آن مراجعه كند شأن نزول آيات و معانى لغويه و صرفيه و نحويه و اعراب و بنايش را مى‏داند، اما آن جنبه تفسير و مقصود اصلى قرآن كه هدايت مردم است زمين مانده است؛ زيرا مقصود قرآن اين است كه در جاهاى متعدده فرموده: «الم* ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» كه اصلًا اين كتاب هدايت است، و يا فرموده است: «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» صاحبان تفسير متوجه آن جهات هدايت و تذكر قرآن نيستند و نكات هدايت و سوق جمعيت به شاهراه هدايت را بيان نمى‏نمايند؛ يكى آمده به جنبه طبى، تفسير مى‏كند، يكى به جنبه تاريخى، ديگرى به جنبه ادبى، ولى اصل مقصود زمين مانده است. غافل از اينكه اگر قرآن به جنبه تاريخى كار داشت، لازم نبود يك قصه، مثلًا قصه آدم عليه السلام را در كتاب كمتر از سيصد ورق تقريباً بيست جا نقل كند، با اينكه انسان يك قصه را اگر يك دفعه شنيد، دوباره شنيدنش در سامعه حسنى ندارد، بلكه مستنكر است، پس معلوم مى‏شود كه نكات هدايتى دارد و غرض از تكرار، جهت مناسب با اصل مقصود قرآنى است، و مثلًا قصه موسى عليه السلام را كه الى ما شاء اللَّه ذكر كرده است، البته يكى از شاهكارهاى قرآن اين حكايات و قصص قرآن است. منتها با آن جنبه اهتدا كه دارد.» @Ahmadhoseinsharifi 🌹