ما ممکن الخطاییم، یا غافر الخطایا افتاده در بلاییم، یا کاشف البلایا . شایسته‌ی غباریم یا مستحقِ داریم چشمِ امیدواریم یا منتهی الرجایا . ما را ز ما جدا کن، با خویش آشنا کن آیینه‌ای عطا کن، یا مجزِل العطایا . هم زور و زر ببخشای، هم باغ و بر ببخشای هم بیشتر ببخشای، یا واهب الهدایا . ما دستِ زیرِ سنگیم، مفهومِ پای لنگیم دربندِ رزقِ تنگیم، یا رازق البرایا . مصروفِ های‌وهوها، سرگرمِ جست‌وجوها ماییم و آرزوها، یا قاضی المنایا . این راهِ بی‌هدایت، این عزمِ بی‌کفایت داریم صد شکایت یا سامع الشکایا . در جست‌وجوی آبیم، ما در پیِ سرابیم عمری‌ست خوابِ خوابیم، یا باعث البرایا . ما ماهی‌ و تو ماهی، ما سالک و تو راهی ما را ببین الهی! ما را بخوان خدایا! . . . . .