" آی لاو یو هری پاتر جون!"
این را یکی با دست خط خرچنگ_قورباغهاش، روی صفحهی اولِ جلدِ سوم نوشته. جای جای کتاب باز هم از این دست خطها پیدا میشود. مثلا توی جلد هفتم، کسی ادامه داستان را حدس زده، و کس دیگری جوابش را داده که: زهی خیال باطل! زیر هر دو دست خط هم، ردِ نوشتههای کس دیگرتری مانده، که یکی از این کسها پاکش کرده است.
(اصلا یکی از مزیتهای از کتابخانه امانت گرفتن، همین است. کتاب، داستانِ خوانندههایش را هم با خودش حمل میکند.)
من هری پاتر را چند بار خواندهام. این بار آخری میترسیدم نظرم دربارهاش عوض شود. بالاخره کتابِ محبوبِ دوران نوجوانیام بود. اما باز هم میخکوبم کرد. پیرنگ قوی، یک داستانِ درهم تنیدهی شگفتانگیز، پایانهای خوب که نویسنده از ابتدای داستان زمینهاش را چیده،
اما همهی اینها در کنار هم هراسانگیز به نظر میرسد...
نویسنده پشت این داستان چه حرفی میخواهد بزند؟
من حرفِ کلیسا ها را نقل قول میکنم:
"کلیسای واتیکان مطالعه کتابهای هری پاتر را برای پیروان خود ممنوع اعلام کرده است."
"کلیسای کاتولیک میگوید:
طلسمها و جادوهای کتاب هری پاتر در دنیای واقعی موجب بیدار شدن ارواح شیطانی میشود."
یک کلیسا در لهستان کتابهای هری پاتر را آتش زده و اعتقاد دارد که
"با آتش زدن کتابها، نیروی ایمان خود را افزایش داده است."
پس با همه این حرفها، باید حواسمان را بیشتر جمع کنیم و ببینیم نوجوانمان دارد دقیقا به چه کسی
" آی لاو یو" میگوید...
#هری_پاتر
#چند_از_چند
#بیستوهفت_از_هشتاد