(شما فرض کنید عکس کتاب ماتی خان!) ماتی خان، قصه‌ی ترکمن صحرا است. قصه‌ی مبارزه است. من هم که عاشق ترکمن صحرا و مبارزه و کلا هرچیزی که بوی "آتش بدون دود" را بدهد... این شد که جلد کتاب را که دیدم، لباسِ ترکمنیِ مردِ روی جلد چشمم را گرفت و ... خریدمش! اما خب، راستش دوستش نداشتم. به نظرم داستان خیلی وقت‌ها الکی کش می‌آمد، خیلی جاها زیادی طولانی می‌شد. اصلا اگر داستانش کوتاه‌تر بود و بعضی چیزها و پاراگراف‌ها حذف می‌شد، قشنگ‌تر بود. حوصله‌ام را سر برد. طبیعتا توصیه‌اش نمی‌کنم. • پی‌نوشت: بزرگی گفت: تا چندنفر از دوستانم کتابی را تایید نکنند، کتاب را نمی‌خرم و نمی‌خوانم. باید به حرف بزرگترها گوش بدهم! • پی‌نوشت‌تر: این دوست نداشتن، نظر شخصی من است. اگر کمی سرچ کنید، خلاف این نظر را هم خواهید یافت...