در باور لغت شناسان انسان به دو واژه نَسَی از بُعد فراموش کار بودن، و أنَسَ یعنی مونس شدن از نظر اشتقاق لغوی بسیار نزدیک است. حال برای اثبات امر فوق به آیات قرآن در باب این لغت رجوع می کنیم: ۱) وَ ابْتَلُوا الْيَتامى‏ حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً (۶_ نساء) یتیمان را امتحان کنید، پس هنگامی که به (سنّ بلوغ و توان) زناشویی رسیدند، اگر از آنان رشدی (عقلی برای حفظ مالشان) یافتید. یعنی یتیمان دختر را قبل از انتخاب برای ازدواج شان مورد امتحان قرار دهید و اگر علائم بلوغ برای نکاح در آنان یافتید (فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً)، یعنی به سنی از رشد رسیده بودند که به علت نیاز به همدم، پرده و حیاء ترس را به کنار زدند و به شما نزدیک شدند. ۲) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها (۲۷_ نور) ای مسلمانان، به هیچ خانه‌ای غیر از خانه‌های خودتان وارد نشوید؛ تا آن‌که آشنایی دهید و اجازه بگیرید. یعنی وارد خانه ای نشوید که بین اهل آن خانه و شما پرده ترس و حیاء وجود دارد و آن را تا کنار نزده اید که بتوانید با آنان "تَسْتَأْنِسُوا" انس بگیرید. مثال؛ انسان به خانه برادرش چون مونس او هستند مصداق تَسْتَأْنِسُوا می باشد، البته باید برای رفتن به آن با سلام دادن اذن دخول طلبید. عبارت (خانه یکی) همان مصداق انس با اهل منزل است. ۳) فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ (۵۳_احزاب) و هنگامی که غذا خوردید، پراکنده شوید؛ نه این‌که (پس از غذا) سرگرم صحبتی شوید. انسان برای گفتن کلام صمیمی با انسان دیگر پرده ترس و حیاء دارد که مبادا سخنی گوید و حدیثی به میان آورد که دیگری آزرده شود یا موجب ملال و دردسر برای خویش گردد. وقتی این پرده ترس بعد از مدتی با شناخت مونس از بین رفت، انسان در گفتن حدیث و درددل با انسان دیگری پرده ترسی میانشان نمی بیند و از ترس درددل کردن، به لذت درددل کردن و از ترس دوری، به لذت نزدیکی میان آن دو بدل می شود که مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيث بین آن دو یا آن چند نفر شکل می گیرد. مثال؛ وقتی دو نفر با هم بدون ترس از هم یک بحث سیاسی را می کنند مصداق مونس هستند. برخی به ما گفته اند روزی که ما را برای بار اول دیده اند نتوانسته اند و ترس داشتند با ما سخن بگویند. علت تأکید اسلام بر تواضع و خوش خلقی برای آن است که دیگران بتوانند راحت با ما انس بگیرند و مشکلات خود بگویند. ۴) إِذْ رَأى‏ ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً (۱۰- طه) هنگامی‌ که آتشی دید، پس به خانواده‌اش گفت: «اندکی مکث کنید که من آتشی دیدم.» موسی (ع) گفت: یعنی من از دور آتشی می بینم که می خواهم به آن نزدیک شوم و از آن آتش نمی ترسم. چنانچه از آیه پیداست حضرت موسی علیه السَّلام که در کنار همسرش که در طور سینا بود به تنهایی آتش را دید پس آن آتش واقعی نبود چرا که اگر بود همسرش هم آتش را می دید و به او هم نشانش می داد و از گفتن این کلمه که من آتشی را در دور می بینم نشانگر آن است که آن آتش در عالم مکاشفه و کشف شهود بر موسی متجلی شده بود. پس أنیس به کسی گویند که از مونس خود هرگز نمی ترسد تا کلامی را بین او و خودش ردّ و بدل کند. مادر را بهترین مونس گویند؛ چون انسان برخی دردها و مشکلات و رنج ها و اسراری را که دارد و اگر دیگران از آن باخبر شوند بر انسان مجازات مشخص می کنند یا از او فراری شده و رَم و طرد می نمایند آن را به مادر خود می گوید چرا که مادر چنین نیست، بلکه مشکلات فرزند به دقت گوش می کند و بر او دل می سوزاند و بر خطای او چشم می پوشد و راهنمای او می شود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی