#یک_آیه_یک_تدبر ۷۵۸
عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (۲۱۶_بقره)
و چه بسا چیزهایی که دوست دارید اما نتایج آن برایتان شرّ و پلید است! و خداوند میداند و شما آگاهی ندارید.
در اینجا مراد از تَعْلَمُون یا علم الهی، یک علم انفعالی مانند علم بشر نیست. علم انفعالی، علمی است که انسان با وجود دانستن و علم به یک خطر، قدرت مقابله با آن را ندارد. برای مثال، انسان به وجود گسل در زمین و جنبش آن علم دارد ولی قدرت مقابله با آن را ندارد.
و یا سرطان را که انسان به آن علم دارد ولی از مقابله با آن عاجز است. برای مثال، اگر خداوند بگوید: إنَّ اللَه یَعلَم السَرطان، یعنی مثل انسان علم اش محدود به درک نیست بلکه مختوم به درمان هم هست.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
وقتی حق تعالی می فرماید: شما برخی چیزها را دوست دارید ولی إذن من برای رسیدن شما در آن نیست، یعنی من در برابر خواسته شما منفعل و نظاره گر نیستم، یعنی علم الهی توأم با إذن اوست، برخلاف علم بشر که ممکن است با عجز او همراه باشد.
وقتی می فرماید: وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها (۵۹_انعام)
و نمیافتد برگی از درختان مگر اين كه او از افتادنش با خبر است.
یعنی علم من به افتادن برگی از درخت منفعلانه نیست که آن برگ هر وقت بخواهد بدون إذن من، براساس خواسته خود عمل کرده و بیفتد.
پس اگر ما به مخلوقات الهی مستقل از قدرت او نگاه کنیم، خداوند را در مقام انفعال قرار داده و به او کافر شده ایم. چنانچه برخی می گویند، خداوند آتش را برای سوزاندن آفریده، پس کاری ندارد آتش هر که را بخواهد می تواند بسوزاند در حالی که ابراهیم نبی را به إذن الله تعالی نتوانست بسوزاند؛ که اگر چنین باشد ابرها هم باید به طور مستقل از اراده خدا عمل کنند و هرگاه که سنگین شدند بر زمین فرو ریزند.
حق تعالی درباره کسانی که اراده کائنات را مستقل از اراده او می بینند می فرماید: فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ (۴۶_حج)
یعنی آنان که حقیقت این امر را نمی بینند کسانی نیستند که چشم سر ندارند و گسل را در زمین شناسی نمی بینند، بلکه گسل را می بینند ولکن چشم قلب آن ها کور است و نمی توانند ببینند گسل به امر و به إذن من اگر نباشد، نمی تواند در منطقه ای جابجا شود و تکان بخورد. آنان زلزله را بجای این که به اراده و إذن من نسبت دهند، مستقل از اراده من قرار داده و در برابر با آنچه با چشم سر دیده اند آن را می پذیرند و قبول دارند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#مناجات
خدایا! اگر ارادۀ تو بر نابینا کردن مان بود، چشم سرمان نابینا ساز ولی چشم دل مان نابینا مساز...
چرا که اگر چشم سرمان کور شود کسی باشد دست مان بگیرد و ما را با خود برد که در چاله ای نیفتیم، کسی باشد که لقمه ای در دهان ما بگذارد ولی وای به روزی که چشم دل مان نابینا سازی...
فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ (۴۶_حج)
که چشم های سر، گر چه کور نیست لیکن چشم باطن و دیده دل ها کور است. در آن روز هیچ کس را قدرت هدایت و نشان دادن راه مان بر ما نخواهد بود.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
خدایا! در دنیا اگر چشم سر کور شود، هنوز گوش ها می شنوند، اما اگر چشمِ دل کور گردد، گوش ها هم کر می شوند. حتی پدر، دست فرزند نمی تواند بگیرد و راه راست نشان اش دهد. معبودا! چشم سرم اگر کور شود نهایت آسیب اش به من، افتادن در چاله ای و شکستِ دست و پایی است.
ولی چشمی که در درون دل هاست، اگر با ظلمت عصیان تو کور شود، فرجام اش افتادن در چاله پستِ تمنیّات دنیاست که افتادن در چاله گودال جهنم را درمانی نیست. شاید در چاله دنیا بیفتم و کسی مرا نجات دهد، ولی اگر در چاه جهنم افتم هیچ کس را یارای نجات من نیست. اگر چشم سرم کور شود آسیب من به خودم خواهد بود.
معبودا! پناه می برم بر تو که چشم دل من کور شود و دیگران را نیز با این نابینایی خویش با کلام ام گمراه سازم... خدایا! امانم بده از "تَعْمَى الْقُلُوبُ"... به حق محمد و آل محمد صَلواتُ اللّه علیهِم اجمعین.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
4_5922393600603199301.MP3
44.72M
#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: حدود الهی در قرآن
#حسین_جعفری_خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ (۳۹_یس)
و براى ماه منزلهايى معين كرده ايم تا چون شاخك خشك خوشه خرما برگردد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۴۵۸
🌟فَقَدَ:
جستجوی کسی یا چیزی که باید در محل خود باشد ولی نیست را گویند. مثال شما زمان برگشت به منزل ساعت خود را روی میز گذاشته اید، اگر زمان خروج از منزل که قصد بستن ساعت خود را دارید به سر میز بروید و آن را ببینید در آن مکان نیست و به دنبال آن بگردید ساعت را مورد تفقد قرار داده اید.
قَالُوا وَأَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ مَاذَا تَفْقِدُونَ (۷۱_یوسف)
آیه اشاره به جستجوی سربازان عزیز مصر دارد که دنبال چیزی می گشتند.
قَالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ (۷۲_یوسف)
که در پاسخ برادران یوسف می گویند: دنبال جام زرین شاه هستیم.
وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ (۲۰_نمل)
سلیمان نبی در آسمان محل خالی هدهد را در بین پرندگان دید و دنبال او گشت. اگر کسی، کسی را که مدتی است ندیده، به او زنگ بزند بگوید چه خبر؟! مدتی است نبودید نگران شدم و جویای حال گشتم... او را مورد تفقد قرار داده است. تفقد اقربا و اقربای ارحام که ذکر می شود امری واجب است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مناجات
حمد و ستایش و مجد و بزرگی فقط لایق خداوندی است که هرچه در کائنات است، از سایه ای از رحمت اوست. آن ذوالجلالی که بنی آدم را شریک خود نیافرید ولی بر او شراکت در قدرت و مالکیت ملک خویش از رحمت اش بخشید، و هرکس را به آن میزان از تصاحب اش مالکیت بخشید که مالکِ یَوم الدّین بودن او را دید. هر نوشته ای از هر نویسنده ای شاید در نظر ما یک متن نوشته باشد، ولی گاهی به توفیق حق تعالی متن نوشته ای از توحید و کلام وحی با اشک چشم کاتب اش همزمان بر قلم او جاری می شود که آن اشک ها هرگز در گذر زمان محو نمی شوند و در آن کنج مکان و زمان هرگز مدفون نمی گردند، بلکه اشک چشم بر خواننده آن دوباره از رحمت خدا احیاء می شود. نایری که سوخته بود می سوزاند نوشته او هرکس را که با او همراهی حق تعالی کند. چه خوش است جوهر قلم همیشه اشک چشم باشد و لرزش قلم از لرزش دستان کاتب اصلی اش از سوی حضرت دوست... آن گاه است هر آنچه می نویسی گویی در دنیای دیگری هستی، به سان کسی که در خواب است و پس از بیداری، خود هم نمی دانی چه نوشته ای.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#پندهای_قصار
برف نه در آسمان صدا دارد، نه زمان باریدن بر زمین صدا می کند؛ بی صدا هم در دل زمین فرو می رود.
مؤمن، آسمان دل اش که ابری شد بارش اش برفی می شود و در دل خود بی صدا اشک میریزد تا کسی از آسمان ابری دل او خبردار نشود.
قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَی اللَّـهِ (۸۶_یوسف)
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۴۵۶
عمو کریم پیرمردی ساکن در روستایی است. وی دو سال پیش همسرش را از دست داده و در خانه اش به تنهایی زندگی می کند. عمو کریم دو پسر دارد که به شهر مهاجرت کردهاند و تشکیل خانواده دادهاند که هیچ یک از آن دو برای دیدن او به روستا نمی آیند. وی در حیاط خانه اش تعداد زیادی مرغ و خروس نگهداری میکند. او علاقه خاصی به مرغ و خروس هایش دارد. روزی که مهمان او بودم، دیدم با چه شوقی تخم مرغ ها را از جای خواب شان بر میدارد. برایم سؤال شد که عمو کریم این طیور را برای مصرف خودش نگه می دارد یا برای کسب درآمدش؟ از او پرسیدم و او گفت: دو پسر دارم که در خانه من پا گرفتند و بزرگ شدند. از این خانه خوردند و بردند. از این خانه برای خودشان خانه ای در شهر تشکیل دادند. ولی ثمره اش را دیگران می بینند. این مرغ ها وفادارند و بهتر از دو پسر جفاکار من هستند. این طیور در خانه من غذا میخورند و ثمره شان تخم مرغ هایی است که میبینی. آنها در خانه کسی تخم نمیگذارند و ثمره شان را به دیگران نمی بخشند.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی