هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ (۷_آل عمران) برای تبیین "وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم" به مدد الهی مثالی می زنیم: محمود طرفدار تیم فوتبال خاصی است. در یک بازی آن تیم، یکی از بازیکنان سستی می کند و باعث گل خوردن شان می شود. محمود چون طرفدار تیم است و محبت تیم اش در دل اش جای دارد هرگز آن بازیکن را مورد شک و تردید قرار نخواهد داد که به تیم اش خیانت کرده است، بلکه سعی خواهد کرد حتی اگر کسی بی عرضگی آن بازیکن را ادعا کرد او با تمام وجود آن را ردّ کند و به تیم خود وفادار باشد و در همه حال از او دفاع کند. اینجا محمود در تیم خود راسخ در علم است و هیچ بهانه و ایراد و شبهه ای او را نمی تواند به بازیکنان تیم شک بیندازد. به فرض اگر بازی تیم شان نقد شود و مشخص شود که آن بازیکن حواس اش جای دیگری بوده که باعث گل خوردن تیم شان شده است او این فرضیه را رد خواهد کرد و در جواب خواهد گفت: هرگز چنین نیست بی شک آب و هوای محل بازی و.... با آن بازیکن سازگار نبود که چنین شد، من بر صدق رفتار و وفای به عهد و سخت کوشی آن بازیکن یقین دارم. راسخون در علم هم اگر در آیه ای متشابه از قرآن کسی بر آنان شک ایجاد کند هرگز در مورد توحید متزلزل نمی شوند، بلکه می گویند آیه معنای دیگری دارد که این فرد از آن بی خبر است. مثال؛ وقتی در آیه ای می رسد که می فرماید: خداوند کسی را بخواهد هدایت می کند. این آیه دو وجه دارد؛ یک وجه آن است که خدا هر کس را خوشش بیاد گمراه می کند، پس بین بندگان فرق می گذارد. راسخان در علم هرگز این نکته را نمی پذیرند چون می دانند اگر چنین باشد حق تعالی را وعده بهشت و جهنم بی معنی است، پس دنبال دلیل آن نمی گردند. ولی کسی که از راسخان در علم نیست با شنیدن این آیه شیطان بر او خواطر می زند که واقعا خداوند باعث گمراهی یک گمراه است چون نخواسته او هدایت شود و از همین مسیر گمراه می شود. نمونه بارز راسخون فی العلم داستان حضرت ابراهیم در کلام وحی است: وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۖ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ ۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ۖ قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا ۚ وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (۲۶۰_بقره) چون ابراهیم گفت: بار پروردگارا، به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد؟ خدا فرمود: باور نداری؟ گفت: آری باور دارم، لیکن خواهم (به مشاهده آن) دلم آرام گیرد. خداوند فرمود: چهار مرغ بگیر و گوشت آن ها را به هم درآمیز نزد خود، آن گاه هر قسمتی را بر سر کوهی بگذار، سپس آن مرغان را بخوان، که به سوی تو شتابان پرواز کنند؛ و بدان که خدا (بر همه چیز) توانا و داناست. وقتی حضرت ابراهیم علیه السَّلام از حق تعالی خواست زنده شدن مردگان ببیند حق تعالی از او نخست سوال کرد؟ «قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ» آیا باور نداری؟ یعنی اگر ابراهیم نبی از راسخون در علم نبود حق تعالی هرگز برای نشان دادن قدرت خویش خواستۀ او اجابت نمی کرد تا زنده شدن مردگان با چشم ببیند. ابراهیم علیه السَّلام در پاسخ گفت؛ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي (آری باور دارم، لیکن خواهم به مشاهده آن دلم آرام گیرد.) پس در قرآن در باب متشابهات نخست باید هرچه را می خوانیم بر صدق حق تعالی یقین کنیم و بعد از آن هست خدا اگر بخواهد با حکمتی که بر ما عنایت می کند آیات متشابه را بر قلب ما با نورش روشن می سازد که حق تعالی این کار را فقط کار أُولُو الألباب خود معرفی می نماید نه کار هر کسی! (وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ) برای همین روایت است آیات متشابه را قبول کنید و رد شوید شما را کفایت می کند و اصرار بر فهم آن نکنید که این کنجکاوی از شیطان و برای گمراهی شماست. برای درک مثال راسخون در علم تصور کنید شما گوشی موبایل خود در منزلی جا گذاشته اید و با او تماس می گیرید و طوری با او نباید سخن بگویید که گمان کند به او شک دارید و او را در باب گم شدن گوشی خود بی اعتماد شده اید و گمان می کنید میزبان آن را برداشته است که در این صورت نه تنها به شما کمکی برای پیدا شدن گوشی تان نمی کند بلکه بر شما خشم هم می گیرد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی