تمام بدبختی ما این است به خدا اعتقاد داریم ولی اکثراً اعتماد نداریم. مرحله ورود و ماندن در آتش الهی محدود است. وقتی پخته شدیم چون یونس نبی، از آتش رها می شویم. برای همین امر به صبر شده ایم و این صبر برای پخته شدن است، سوختن و خاکستر و بی اثر شدن نیست. شیاطین ما را برای مدت مشخصی که برای پختن مان لازم است به اذن الله از سوی دیگران آزار می رسانند و هنگامی که زمان اش منقضی شود و مأموریت شان پایان یابد باذن الله تعالی می روند. چنانچه برای ایوب نبی زمان اش که سپری شد از او دور شدند. مراد از عذاب الهی، همان اراده خدا از رحمت اش برای ورود انسان به آتش رحمت اوست. مثال کسی که به علت نیازش دزدی می کند بهشت را از دست می دهد، خداوند از رحمت اش دوست ندارد او را جهنمی کند لذا او را امر کرده با بیماری عذاب دهند تا تربیت شده و یاد بگیرد زمان نیاز به درگاه او روی آورد و در آتش فقر او صبر کند تا درهای رحمت به روی او بگشاید. آتش الهی برای رشد و پختن و مقاومت لازم است، برای همین در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است: مؤمن را چهار روز نگذرد که خدا با کسی آزارش کند و ملالی در دل اش بیندازد و اگر مؤمن بالای کوه رود خداوند شیطانی می فرستد تا آزارش دهد. این یعنی حق تعالی به مؤمن اهمیت بسیاری در تربیت اش می دهد و برعکس غیر مؤمن که رهایش ساخته و در سنت استدراج خویش گرفتارش نموده است. این آزار شیاطین و ابتلاء مؤمن از سوی خدا باعث می شود انسان هوای نفس اش نجنبد. تصور کنید کسی شما را آزار می دهد، این آزار او نعمتی از خدا برای نفس شماست چون اگر آزار او حذف شود انسان حس آسایش می کند و در این آسایش و آرامش فکر است که نفس او می جنبد و از او تنوع می طلبد. چنانچه بسیاری از ثروتمندان چون دردی در زندگی ندارند به فکر تفریح و خوش گذرانی می افتند. یاد مرگ و قیامت و خدا در اصل ترسی است اختیاری و ورود بر آتش الهی برای نجنبیدن نفس و هوای آن. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی