انسان های متقی و اولیاء الله دعای شان در حق دیگران و خودشان اجابت می شود چون در داخل آتش الهی وارد شده اند. اما کسانی که مریض و یا فقیر هستند دعای شان در حق دیگران که آنان را کمک می کنند اجابت می شود ولی در حق خودشان اجابت نمی شود چون کسانی که مریض را برای رضای خدا به عیادت اش آمده اند یا فقیر را برای رضای خدا اطعام می کنند کسانی هستند که برای رضای خدا به اختیار وارد آتش الهی شده اند ولی مریض و فقیر هرگز به اختیار خود وارد آتش الهی نشده است و بلای آن ها برای پاک کردن آن‌هاست. علت این که خداوند دست سخاوتمند را می گیرد و محل عطای او پر می کند برای آن است که اگر چنین سنتی نداشت، سخاوتمندان هم وارد آتش فقر او می شدند که او از رحمت اش آن را بر بنده صاحب سخاوت روا نمی دارد. چنانچه ثروتمند شدن به اختیار ما نیست پس فقیر شدن هم به اختیار ما نیست. يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ (۸_صف) عرض کردیم در سنت الهی ثروتمندان باید با انفاق و صبر در برابر آتش و ولع نفس، خود را وارد آتش الهی کنند و فقرا با صبر و حفظ ایمان در برابر آتش فقر باید زَیت خود را خارج کرده و گوهر وجود از تفاله نفس تصفیه نمایند. آیه فوق اشاره به ائمه و اولیاء الله دارد که می خواهند برخی نور آنان را خاموش کنند که حق تعالی می فرماید؛ من نور خود را بر آنان تکمیل می کنم. پس ائمه علیهم السَّلام و اولیاء الله باید ثروت از جانب خدا در اختیارشان قرار گیرد که با انفاق آن وارد آتش الهی شوند و هم باید در برابر خدا تواضع بر خود کنند و زندگی فقیرگونه علی رغم داشتن ثروت بر خود گیرند. در اصل باید در دو جبهه در آتش ابتلاء قرار گیرند: نخست جبهه ثروت و بخشش، دوم جبهه ترک محبت دنیا و اختیار زندگی فقیرانه با وجود داشتن ثروت. اگر در سیره اهل بیت علیهم السَّلام هم بنگریم دقیقا چنین چیزی مشهود است که به سائل و نیازمندان کیسه طلا می بخشیدند ولی زندگی شان در فقر و نداری بود. علی (ع) به سائل کیسه طلا می بخشید ولی نان جو می خورد و کفش پاره می پوشید. پس این امر جمع اضداد نیست، جمع انوار است. اگر کسی که ثروت دارد ثروت خود انفاق کند و در عین حال با وجود داشتن ثروت زندگی فقیرانه بر خود پیشه کند در دو جبهه خود را در آتش الهی وارد می کند پس نور الهی را تمام و کمال از رحمت اش دریافت می کند. تبدیل سنت تغییر در آتش الهی یک بار آن هم در داستان ابراهیم نبی و نمرود از سوی حق تعالی در خلقت اش تاکنون اراده شده است و حاوی پیامی برای ماست، یعنی اگر به خدا اعتماد کنیم و وارد آتش او شویم از هرچه می دیدیم و می ترسیدیم ایمن می شویم. نمونه اش کسانی که از فقر می ترسیدند و انفاق نمی کردند وقتی وارد آتش الهی با انفاق شدند همه آتش های مشکلات که بر اثر انفاق پیش روی خود می دیدند بر آنان سرد شد و برخی وعده های آتش فقر شیطان که در زمان انفاق آنان را از فقر در صورت انفاق می ترسانید نقش بر آب می شود و پس از ورود به آتش الهی با انفاق متوجه می شوند که نه تنها چیزی از وعده های آتش ترس شیطان محقق نشد بلکه حق تعالی خَیْرُ الرَّازقین بودن خویش در حق آنان اعمال نمود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی