وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ (۵۳_قمر) یعنی همه گناهان و ثواب های کوچک و بزرگ با تاریخ ارتکاب و غیره، سطر و نوشته شده است که برای خواننده قابل فهم است و نوشتاری پراکنده نیست که نیاز به جمع بندی و ترکیب بندی داشته باشد. می دانیم در هر عهدی کتیبه و نوشته های باستان آن عهد سطر شده و به دست افراد آن عهد رسیده که برای آنان، آن سطور نامأنوس و نامفهوم بوده و پیام درستی از آن منتقل نمی شده است، به همین دلیل کافران برای کاستن از مقام کلام وحی و اعتبار آن، عنوان "أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ" به آن می دادند. اسطوره از سَطر است. در برخی اساطیر و سطر نوشته های قدیمی اسامی برخی اشخاص بودند که از آنان به بزرگی و نیکی یاد شده بود که در عهدهای بعدی جز نام آنان چیزی در نزد آنان نبود، به چنین کسانی "اسطوره" می گفتند. مثال، در شاهنامه فردوسی رستم و سهراب و... که فقط اسمی از آنان هم اکنون در میان سطور ادبیات ما باقی است و اطلاعات دیگری از قبیل محل تولد و دفن شان و.... وجود ندارد، از آنان به اسطوره یاد می شود. (با این تعریف به حافظ و مولوی اسطوره نمی توان اطلاق کرد) لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ (۲۲_غاشیه) مُصَيْطِرٍ (مُسَيْطِرٍ) از سِیْطَره و از سطر به معنای تسلط و بر دو نوع است: الف) پادشاهانی که با سطر نوشته ای حاکمان منسوب خود در قلمرو خویش را عزل می کنند، پس آن سرزمین در سِیْطَره آنان است. ب) یا سِیْطَره از مذهب است. مثال، در قلمرو کشورهای مسلمان سطور قرآن مِلاک عمل آن هاست، پس آنان در سیطرۀ سطور قرآن و در سیطرۀ اسلامی هستند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی