بر دوش پیامبر (ص) در لیلة المبیت حَدَّثَنَا شَبَابَةُ بْنُ سَوَّارٍ قَالَ حَدَّثَنَا نُعَيْمُ بْنُ حَكِيمٍ قَالَ : حَدَّثَنِي أَبُو مَرْيَمَ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ : انْطَلَقَ بِي رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى أَتَى بِيَ الْكَعْبَةَ ، فَقَالَ : اجْلِسْ ، فَجَلَسْتُ إِلَى جَنْبِ الْكَعْبَةِ ، وَصَعِدَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى مَنْكِبَيَّ ، ثُمَّ قَالَ لِي : انْهَضْ بِي ، فَنَهَضْتُ بِهِ ، فَلَمَّا رَأَى ضَعْفِي تَحْتَهُ قَالَ : اجْلِسْ ، فَجَلَسْتُ فَنَزَلَ عَنِّي وَجَلَسَ لِي فَقَالَ : يَا عَلِيُّ ، اصْعَدْ عَلَى مَنْكِبَيَّ ، فَصَعِدْتُ عَلَى مَنْكِبِهِ ، ثُمَّ نَهَضَ بِي رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَلَمَّا نَهَضَ بِي خُيِّلَ إِلَيَّ أَنِّي لَوْ شِئْتُ نِلْتُ أُفُقَ السَّمَاءِ ، فَصَعِدْتُ عَلَى الْكَعْبَةِ ، وَتَنَحَّى رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ لِي : أَلْقِ صَنَمَهُمُ الْأَكْبَرَ صَنَمَ قُرَيْشٍ ، وَكَانَ مِنْ نُحَاسٍ ، وَكَانَ مَوْتُودًا بِأَوْتَادٍ مِنْ حَدِيدٍ فِي الْأَرْضِ ، فَقَالَ لِي رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : عَالِجْهُ فَجَعَلْتُ أُعَالِجُهُ وَرَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ [لِي] : إِيهِ ، فَلَمْ أَزَلْ أُعَالِجُهُ حَتَّى اسْتَمْكَنْتُ مِنْهُ ، فَقَالَ : اقْذِفْهُ فَقَذَفْتُهُ وَنَزَلْتُ (مصنف ابن أبي شیبة، ج20، ص470). از علی (ع) نقل شده که فرمود: پیامبر خدا (ص) مرا برد تا آنکه مرا نزد کعبه رساند. به من فرمود: «بنشین». پس در کنار کعبه نشستم و پیامبر خدا (ص) بر شانه‌های من بالا رفت. سپس فرمود: «مرا برخیزان». او را برخیزاندم. چون ناتوانی من را زیر [قدم‌های] خود دید، فرمود: «بنشین». نشستم و از [دوشِ] من پایین آمد و برایِ [بالارفتنِ] من نشست. پس فرمود: «ای علی! بر شانه‌هایم بالا برو». پس بر شانه‌های او بالا رفتم و پیامبر خدا (ص) مرا برخیزاند. چون مرا برخیزاند، خیال کردم که اگر بخواهم می‌توانم به کنارۀ آسمان برسم! پس بر روی کعبه رفتم و پیامبر خدا (ص) فاصله گرفت. پس به من فرمود: «بت بزرگشان -بت قریش- را بیانداز»! همان بتی که از مِس بود و با میخ‌های آهنی به زمین میخ شده بود. پس فرمود: «مشغول [کندن آن بت از زمین] شو». پس مشغول آن شدم؛ در حالی که پیامبر خدا (ص) می‌فرمود: «ادامه بده». پس من بر کارم ممارست کردم تا آنکه موفق [به کندن آن بت] شدم. پسر فرمود: «آن را بیانداز». آن را انداختم و [از فراز کعبه] پایین آمدم. مشابه این روایت را دیگران از اسباط بن محمد (مسند أحمد، ج1، ص196؛ السنن الکبری للنسائي، ج7، ص451؛ الأحادیث المختارة، ج2، ص330)، و عبید الله بن موسی (مسند أبي یعلی، ج1، ص251؛ مسند البزار، ج3، ص21؛ الأحادیث المختارة،ج2، ص331) از نعیم بن حکیم (د. 148ق) از ابو مریم اسدی نقل کرده‌اند. حاکم نیشابوری نیز مشابه این حدیث را به سند خود از عبد الله بن داود از نعیم بن حکیم از ابو مریم اسدی نقل کرده و سند آن را تصحیح کرده است (المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص5). در ابتدای این نقلِ حاکم، تصریح شده که این بت‌شکنی مربوط بوده به لیلة المبیت: «عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ قَالَ : لَمَّا كَانَ اللَّيْلَةَ الَّتِي أَمَرَنِي رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَنْ أَبِيتَ عَلَى فِرَاشِهِ ، وَخَرَجَ مِنْ مَكَّةَ مُهَاجِرًا ، انْطَلَقَ بِي رَسُولُ اللهِ...». @Al_Meerath