♻️مسئله «عدم مضاف» در منظر علامه طباطبایی(ره) و امام خمینی (ره) 🔰تقریری از درس خارج استاد آیت الله فرحانی: 🔸اگر کسی خوب فهمید که سلب تحصیلی قید ندارد، متوجه می شود که عدم حکمی ندارد و حکمی نمی پذیرد. و اگر اینگونه فهمید، فتوا نمی دهد به تقارن عدم با چیزی؛ تقدم عدم بر چیزی؛ تأخر عدم از چیزی؛ ممانعت عدم از چیزی؛ ابدا از این حرف ها نمی زند. به قول علامۀ طباطبایی در نهایه در ذیل بحث اعادۀ معدوم، اینگونه نیست که عدم یک شیئیتی دارد و خارج را پر کرده باشد و وجود می آید و این عدم را رد می کند و جای آن می نشیند. فلاسفۀ اسلامی ـ نه متکلمین- این را خوب می فهمیدند. 🔺فلاسفه ای که مسئله عدم و سلب تحصیلی را به درستی فهمیده اند، بر دو قسم هستند. بعضی از آنها اصالة الوجود را خوب می فهمند و "عدم مضاف له حظ من الوجود" را هم قبول ندارند. و بعض دیگر از آنها اصالة الوجود را خوب نفهمیدند و می گویند عدم مضاف له حظ من الوجود. در اینصورت بین عدم مضاف و آن امر وجودی، تقابلی از جنس ضدان لا ثالث لهما درست می شود. 🔆لذا در واقع اگر بخواهیم از جهت عقلی شماره گذاری کنیم - بدون این که من بخواهم وارد مبانی بشوم- این سه مرحله را باید یاد بگیریم: 1- تعقل صحیح سلب تحصیلی و تفکیک آن از ایجاب عدولی 2- فهم صحیح اصالت وجود 3- اینکه عدم مضاف حظی از وجود ندارد. ♨️مرحله اول را همۀ فلاسفۀ ما می گویند، مشاء می گوید، اشراق می گوید، صدرا در حکمت متعالیه هم می گوید، علامۀ طباطبایی هم می گوید، خدا بیامرزد آقای مطهری را! وقتی می خواست فلسفۀ هگل نقد کند، همین یک جمله را می گفت. می گفت فهم بوعلی از اصالة الوجود کامل نبود اما بوعلی نمی گفت که اجتماع نقیضین داریم. شیخ اشراق اصالة الماهیتی بود، ولی نمی گفت اجتماع نقیضین داریم ،چون می فهمیدند که سلب تحصیلی یعنی چه؟ 🔹اما در مورد اینکه آیا عدم مضاف حظی از وجود دارد یا ندارد؟ مکاتب فلسفی با هم فرق می کنند. اصالة الوجودی هایی مثل علامۀ طباطبایی و حضرت امام می گویند: «عدم مضاف له حظ من الوجود» غلط است. ❓سوالی که وجود دارد این است که با فرض اینکه بگوییم که عدم مضاف حظی از وجود ندارد، حرکت (وجود سیال) را چگونه توضیح می دهیم؟ علامۀ طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) همۀ حرفش با فلسفۀ غرب در این بود، می گفت غربی ها اگر وجود سیال را خوب بفهمند، دیگر نمی گویند حرکت جمع وجود و عدم است. حرکت وجود سیال است و ذهن می تواند بخاطر تزلزلی که در وجود سیال هست، از آن مفهوم عدم را انتزاع کند. این موجودی که ممتد است، سیال است. وجود سیال، وجود است. وجود ثابت هم وجود است. از طرف دیگر، وجود ثابت، می تواند بی ماهیت باشد. در مراتب اعلی، وجود سیال هم می تواند بی ماهیت باشد. - خداوند را کار ندارم. اصلا برای وجود خداوند از این حرف ها نمی شود زد- اگر کسی خوب این وجود ثابت و سیال را بفهمد، دیگر نمی گوید وجود سیال، جمع وجود و عدم است. نکته ای که وجود دارد این است که وجود ثابت جمع است و وجود سیال پخش است. ❇️با این نگاه دیگر نمی توانم قائل به عدم مضاف بشوم. عدم مضاف یعنی چه؟ آیا یعنی چیزی غیر از وجود اضافۀ به وجود بشود؟ ندارم. اینکه یک شیئیتی به عدم بدهم و بر وجود حملش کنم؟ ندارم. چنین چیزی نمی شود. این خیلی گوهر بزرگی است. در فلسفۀ اسلامی بزرگانی مثل امام و علامۀ طباطبایی به این مساله ملتزم اند. متأسفانه بعضی از تلامذۀ علامه از استادشان فاصله گرفته اند و این مطلب را خراب کرده اند. 📌📌📌📌📌📌 📝 بخشی از عبارت امام در مناهج: و ما یقال من أنّ للأعدام المضافة حظّا من الوجود، كلام مسامحيّ لا يعوّل عليه، فإنّ حيثيّة العدم لا يمكن أن تكون ذات حظّ من الوجود، بل الإضافات الواقعة بينها و بين غيرها إنّما هي في الذهن، و في وعائه تكون الأعدام المطلقة- أيضا- موجودة بالحمل الشائع و إن كانت أعداما بالحمل الأوّليّ، فلا حقيقة للعدم- أيّ عدم كان- حتّى يتّصف بوصف وجوديّ أو اعتباريّ أو عدميّ، فالعدم لا يثبت له العدم أيضا. (ج۲ ص۱۱) @albayann