▪️ ◾️ ◼️ ⬛️ داستان ، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار قسمت پنجاهم_ ساعت حدوداً چهار صبح بود. خواب از چشمهای هر دوی ما پریده بود. ملکه کلی حرف داشت. او همیشه با صدای بسیار آرام که بیشتر به نجوا شبیه بود، حرف میزد و موقع صحبت کردن دستش را جلوی دهانش میگرفت و دهانش را به گوش من نزدیک میکرد. بلند حرف زدن برای سامره گران تمام شده بود! کنیز جدید سامره، صحبتهای صابر خان و سامره را شنیده و خبر را به همسر اول خان رسانده بود که خان تصمیم دارد سامره را به عقد دائم خود در آورد! همسر اول خان هم برای او پیغام فرستاده بود که اگر از عقد سامره منصرف شود، بخشی از املاک مورد اختلافی را به او واگذار خواهد کرد. خان فرصت را غنیمت شمرده و از عقد سامره شانه خالی کرده بود! او به واسطه ی عقد نکردن سامره صاحب املاکی شد که بالغ بر چند هکتار زمین با ارزش بود و همسر اول خان شرط گذاشته بود که بعد از خان این اموال فقط به فرزندان او برسد و خان هم پذیرفته و نوشته ی مُهر و موم شده به او داده بود. با فروکش کردن اختلاف خان و عموزادگان، رابطه خان و همسر اولش بهبود یافته و سامره دوباره در خانه باغ با چهار پسرش تنها شده بود! صابر خان به سامره اطمینان داده بود که در فرصت مناسب او را به عقد دائم خود درخواهد آورد و فعلاً به صلاح نیست که با نجیبه، همسر اولش، درگیری پیدا کند. خان پیر شده بود و پسر بزرگش در پی قدرت پدر بود. خان سامره را دوست داشت و سامره به این عشق دلخوش، اما از مکر روزگار غافل بود. بعد از این جریان صابر خان به اصرار نجیبه، زن برادر نجیبه را که سالها قبل بیوه شده بود به عقد دائم خود درآورد. خدمتکاران به سامره گفته بودند که این ازدواج برای خاتمه دادن به اختلاف چندین دهه بین عموزادگان بوده است. زن، صاحب بخشی از املاک مورد اختلافی عموزادگان بود. با این وصلت هر دو طرف به طور یکسان از آن املاک بهره مند میشدند. خان زمینها را به عنوان مهریه ی همسر چهارم به او بخشید، با این شرط که تا آخر عمر خان، اختیار زمینها در دست او باشد. خان بنا بر قانون شرع، فقط چهار همسر عقدی میتوانست اختیار کند و با این کار نجیبه، راه برای عقد دائم سامره بسته شد! ادامه دارد... @alborzmahdaviat