الغرض از سیب می‌گفتم. تاریخ نقل می‌کند مردِ خوش سیمایی بود به نام دحیه‌ی کلبی که گاه جبرئیل به صورت وی هبوط می‌نمود به زمین. حسینین به خردسالی روزی به حجره‌ی حضرت رسول رفتند و به هوای کسی که نزد رسول خداست دحیه است سراغ او رفتند. به بازی مشغول بودند که حضرت رسول خطاب کرد به جبرئیل که گمان کرده‌اند تو دحیه‌ای و دحیه هرگاه می‌آمد برایشان هدیه‌ای می‌آورد. حضرت جبرائیل چرخی به دستش داد و انار، به و سیبی قسمت آن دو شاهزاده شد. بعد از آن اصحاب کسا و ام سلمه، جمعی، آن سه میوه را خوردند و هرچه از آن سه میوه تناول شد چیزی از آن کم نشد و به اذن الله باقی ماند.