هدایت شده از تنها علاج
🔻شاخصِ «مثبت/ منفیِ» امام حسین 🔹برای آن که تو را جهت دهند نیازی نیست حتما اهداف را به صورت مستقیم تغییر دهند. تغییر مستقیم اهداف با واکنش سریع و بعضا شدید و تند همراه است. این روش اغلب با موضع‌گیری مخاطب مواجه خواهد شد و در نتیجه احتمال تأثیر اندکی خواهد داشت. در مقابل، کافی است به صورتی غیرمستقیم وارد معادلات ذهنی شخص شد. در این حالت نیازی نیست که از رو بازی کرد و شخص را نسبت به تغییر اهدافش حساس کرد. این‌جا «شاخص»ها به طور غیر مستقیم و ناخودآگاه، اهداف را هم جهت خواهند داد، بی آن‌که کسی نسبت به آن موضع سریع بگیرد و حساسیتی ایجاد کند. این‌طور بهتر در دستگاه محاسباتی شخص می‌توان ورود کرد. 🔹شاخص‌ها چهره دیگری از اولویت‌ها و هدف‌ها است. شاخص‌ها به تو جهت می‌دهد و این کار، تو را آدمِ آن‌ها خواهد کرد. به عنوان نمونه نیازی نیست تا فریاد بزنند که دانشگاه‌ها باید اسلامی نباشد! کافی است برای رشد فضای دانشگاهی، شاخص تعریف کنند! مثلا بگویند برای رشد درجه یک دانشگاه این محورها ارزیابی می‌شود و این شاخص‌ها مهم است. همین کافی است که همه فکر و ذکر همه را درگیر خود کند تا طبق آن شاخص عمل کنند و به طور ناخودآگاه خودشان اهدافی که شاخص‌ها به دنبالش هستند را محقق کنند. شاخص‌ها با پنبه سر می‌برند و بی‌صدا پدر در می‌آورند! شاخص‌ها اولویت‌ساز و هدف‌ساز می‌شود و گاه چنان ذهن را جهت می‌دهد که شخص توانِ خَرق آن نگاه جدید را نخواهد داشت و روی ریل جدیدی که شاخص تعریف کرده است سُر خواهد خورد، آرامِ آرام. 🔹در این‌جا «اولویت»، باید دقت روی «شاخص‌ها» باشد. شاخص‌هایی که آدم‌ساز است. شاخص‌هایی که زیرپوستی جهت‌آفرینی می‌کند. شاخص‌هایی که بی‌صدا استحاله می‌کند و حتی دستگاه محاسباتی انسان را مختل می‌کند. شاخص‌هایی که گاهی از دلِ یک زخمی رکاب امام علی، قاتلِ پسرش را تولید می‌کند... 🔹کاش همین یک شاخص دل انگیز را در کارهایمان وارد کنیم: «با امام حسین»؛ دعوا سرِ «مثبت»/«منفی»ِ امام حسین است! قابل توجه مدیران محترم و مسئولان عزیز عرصه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و...: مواظب شاخص‌ها باشیم! 📚«ما بعد الحسین» وقتی امام حسین وارد معادلات زندگی میشوند @tanhaelaj