💠 حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔻 پدربزرگ ما، به علوم حوزوی خیلی عشق و علاقه داشته است و با حاج‌آقا رحیم ارباب مشورت می‌کند و ایشان می‌گویند: «به نجف بروید. آنجا هم آقا سید جمال الدین گلپایگانی هستند، هم آقا سید محمود شاهرودی و هم آقا سید عبدالهادی شیرازی. به آنجا بروید و استفاده کنید.» 🔸 ایشان وقتی به نجف می‌آید، در نهایت فقر بوده و واقعاً وضع مادی‌شان خوب نبوده است. 🔹 در این سفرهای اخیر که با ابوی گرامی به نجف رفتیم، خانه‌شان را به من نشان دادند که در کوچه‌ای تنگ و تاریک، خانه‌ای حدود چهل متری و کوچک بود. 🔸 ایشان سه فرزند داشته است و خودش صبح برای درس، به مدرسه می‌رفته و شب می‌آمده و مستمر درس می‌خوانده است. 🔹 برخی افراد برای من نقل می‌کردند که همسر ایشان، یعنی مادربزرگ ما، در این خانه‌ی چهل متری دکه‌ای برای خود درست کرده بوده و کرباس می‌بافته است؛ یعنی نخ می‌گرفته و می‌بافته است و حداقلی برای کمک به زندگی و معیشت بچه‌ها، تهیه می‌کرده است. 🔸 همسایه ایشان که نسبتی هم با ما داشت، می‌گفت که این زن، چراغ نفتی کوچکی داشته که آن را خاموش می‌کرده و آنقدر بافته بوده که برایش ملکه بوده است؛ زیرا هزینه‌ی نفت را هم نداشته‌اند. 🔹 یک مرد، می‌ایستد و همّتی می‌گذارد و اتفاقاً در نجف، از جهاتی ممتاز می‌شود؛ یکی اینکه مورد اعتماد آقایان و مراجعی مثل آقا سید محمود شاهرودی می‌شود و اصفهانی‌ها اگر کاری داشتند، آقای شاهرودی می‌گفتند که اگر حاج شیخ محمدباقر تأیید کند، قبول می‌کنم. 🔸 آقا سید جمال گلپایگانی و آقا سید عبدالهادی شیرازی و دیگران نیز همین‌طور بودند. این اواخر، بعد از چهل سال پدربزرگ ما می‌گفت که من هرچه اعمال عبادی انجام داده‌ام و خیر و برکت که بوده است، نیمی از آن را به مادربزرگتان هدیه کردم؛ زیرا با من همراهی کرد، همکاری کرد، صبوری کرد تا توانستم این چند کلمه درس را بخوانم. ایشان در جوانی فوت کرده بود. کد ۲۰۷۷۷ ‌▪️ @alHadi_h ▪️ @nasery_ir ‌ ‌‌‌‌ ‌‌