❓چطور ادم می تواند بفهمد که قلبش به خدا یقین دارد یا اینکه به علاقه هایش وابسته شده است؟ ✅پاسخ حفظه الله: 🌺 علم قلبی علم حضوری است. وجدانی است. می یابد. ما شاخص داریم همیشه. حق یک امر مبهم نیست. نمایان است. مفضل بن عمر می گوید محضر امام صادق علیه السلام بودم. حضرت داشتند از اخر الزمان برایم می گفتند. خبر دادند گویا می بینم دوازده رایت، علم، برافراشته می شود که همه به خودشان دعوت می کنند. می گویند حق با ماست و مردم دور ما جمع شوید. وقتی این ها را شنید، مفضل بن عمر به گریه افتاد. امام متوجه او شد. سوال کردند برای چه گریه می کنی؟ گفت به خاطر این فرمایشاتی که شما دارید، اگر یازده پرچم برافراشته بشود و هر کس بگوید حق با من است، آن موقع چه کار کنیم؟ 🔸 جایی نشسته بودند که روزنه ای داشت و نور آفتاب داخل می تابید. نمی دانم این را تجربه کرده اید یا نه. در خانه های روستایی اینجوری هست. از روزنه وقتی آفتاب داخل می تابد، این گرد و خاک و ذراتی که در فضا معلق اند، جلوی تابش نور معلوم می شود و خیلی صحنه دل انگیزی می شود. حضرت آن نور تابان از روزنه را نشانش داد و فرمود این را می بینی؟ گفت بله. امام در یک روایت داریم با قسم و در یک روایت هم بدون قسم فرمودند والله امر ما اهل بیت از این نور روشن تر است. نمایان است. حق پوشیده نیست. 🔹باز هم تکرار می کنم آن مطلب قلبی، وجدانی است. انسان به قلب خودش مراجعه کند می یابد. ما نماد داریم. شاخص داریم. نماد ما اسلام است. قرآن است. روایات است. یعنی اگر قرار باشد امام معصوم حجت خدا را ترک کنیم دیگر چه فایده. اما در مسیر اهل بیت هستیم. خدا را قبول داریم. دین را قبول داریم. قرآن را قبول داریم. پیامبر را قبول داریم. اهل بیت را قبول داریم. در جهبه حق هستیم. در این مسیر درست هستیم. طبیعتا از حق فاصله نگرفته ایم. دیگر بقیه آن خرده ریزه ها را هم می بیند این علاقه ها را هم دارد کسی. که مثلا خوشش می آید لباسش خوب باشد. سر و وضعش تمیز باشد. تا حدی که اسراف نباشد ایرادی ندارد. 📌البته این را هم توجه داشته باشیم که ایت الله مدرس، تدریس می کردند. حتی امام بعضی از درس های مدرس حاضر شده بودند و تعجب می کردند چه شخصیتی بوده است. می گویند وقتی حاضر در درس می شدم و مدرس می آمده و تدریس می کرده، چنان تمرکزش روی درس بوده و آدم وقتی نگاهش می کرده و حرف هایش را گوش می دهد می گوید این آقا با سیاست کاری ندارد. فقط یک عالمی است که همه اش درس و بحث و علم و این ها. وقتی می رفت در مجلس چنان از سیاست حرف می زد که گویا فقط کارش سیاست است. یک طلبه ای آمده است پیش مدرس، یک قبایی دوخته بوده از بالا زیر گلو تا پایین، دکمه های قیطانی. از بالا تا پایین. اینکه چند تا می شود من نمی دانم. مدرس نگاهی کرده و گفته برای اینکه این را بپوشی و از تنت در بیاوری چند دقیقه طول می کشد؟ ظاهرا ایشان گفته بیست دقیقه طول می کشد که این ها را باز کند. قیطانی گره می زند. بپوشم و در بیاورم بیشت دقیقه طول می کشد. ایشان فرموده است شما برو یک کار دیگری مشغول بشو. به درد طلبگی نمی خوری. اینکه یک طلبه قرار باشد پوشیدن لباسش ده دقیقه، یک ربع، بیست دقیقه معطل لباسش بشود، این یک فرهنگ است، این فقط لباس نیست. کفشش هم برود بپوشد آن جا هم ده دقیقه بیست دقیقه. از این ده دقیقه بیست دقیقه ها از صبح تا شب جمع بکنی می شود پنج شش ساعت. این آقا پنج شش ساعت این حاشیه زندگی می خواهد وقت بگذارد. متن زندگی هم می بیند دوتا مطلب می خواهد بخواند احتیاج به خوردن و نوشیدن دارد و خوابیدن و .. به درد درس نمی خورد. برود جای دیگر بهتر است. 📚برگرفته از سلسله جلسات شرح وصیت نامه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به ابوذر، در تاریخ شنبه 1400/12/21 ادامه دارد... 📣کانال مدرسه علمیه الهادی علیه السلام 🆔@alhadihawzahqom صلی الله علیه و آله