اموالی را از من غصب کردید و بر خلاف نص قرآن گفتید: تو از پدرت ارث نمیبری و ادعا میکنید که پیغمبران وارثی ندارند!» در برخی روایات آمده است که حضرت خطاب به متصدی خلافت میگویند: «یابن ابیقحافه! آیا تو از پدرت ارث میبری و من نباید از پدرم ارث ببرم؟!» و بعد با توبیخ مردم در تقبیح این حرکت، با بیاعتنایی میگویند: «این شتر افسار شده را بگیرید و هر جا دلتان میخواهد ببرید.» این تعبیر حاوی سرزنشی سخت برای مخاطبان است.
فاطمه (س) به انصار فرصتی دوباره میدهد
ثم رمت بطرفها نحو الأنصار؛ تا اینجا مخاطبان حضرت، عموم مردم بودند. اما در این فراز همانطور که در نقلهای متعدد آمده است رو به گروه انصار کرده و آنها را مخاطب قرار میدهند. از ادامه کلام حکمت این خطاب روشن میشود. گویا کلام که به اینجا میرسد دیگر از مهاجرین روی برمیگردانند و میگویند: «شما که غصب خلافت کردید آنچه را گرفتهاید بردارید و بروید و دور شوید.»
انصار یک جایگاه مهمی در عالم اسلام داشتند. آنها بودند که با دعوت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و پناه دادن به مهاجرین، دین اسلام را یاری کردند. مهاجرین عدهای آواره بودند که مشرکان مکه اموالشان را گرفته و آنها را از مکه بیرون کرده بودند. ایشان پس از مهاجرت به مدینه نه مکانی داشتند و نه کسب و کاری. اهل مدینه بودند که به آنها جا و مکان دادند و آنها را در اموالشان شریک کردند. پس از آن خداوند طی مراسمی بین مهاجرین و انصار اخوت برقرار کرد. همچنین در جنگهایی که مشرکان بر مسلمانان تحمیل کردند بدون یاری انصار، کاری از مهاجرین برنمیآمد. این اقتضای اسباب ظاهری بود. در واقع حمایتهای انصار موجب رواج اسلام شد. این ویژگی انصار باعث شد که حضرت زهرا سلاماللهعلیها آخرین تیر ترکش را متوجه انصار کنند و سعی کنند که آنها بیدار کنند.
همانطور که بارها عرض کردهام همه این فرمایشات و احتجاجات برای این بود که قدمی در راه هدایت مردم برداشته شود و آیندگان یا بخشی از معاصران آن زمان متوجه اشتباهات خود شوند و راه حق را بیابند. به احتمال قریب به یقین، اگر خطبه حضرت زهرا سلاماللهعلیها نبود ما امروز حضرت زهرا را نمیشناختیم. هر آنچه که مسلمانان بعد از رحلت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از حق یافتند به برکت همین فرمایشات حضرت زهرا است و مبدأ آن از اینجا شروع میشود.
احساسات؛ محرّک اصلی قیامها
حضرت پس از ناامیدی از مهاجرین رو به انصار کرده و با استفاده از یک اصل روانشناختی سعی در جلب عواطفشان کردند؛ یعنی با صرفنظر از بحث منطقی و استدلالی با متصدی خلافت، سعی کردند عواطف انصار را جلب کنند بلکه بفهمند باید از اهلبیت علیهمالسلام پیروی کنند. این روش حضرت دربردارنده یک درس بزرگ است و آن اینکه همیشه این طور نیست که حرکتهای اجتماعی تنها در سایه منطق عقلانی قوی انجام گیرد؛ بلکه عامل اصلی در حرکتهای اجتماعی، اغلب احساسات و عواطف است. احساسات و عواطف است که حرکتها را شکل میدهد و انقلابها را به وجود میآورد.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها تا اینجا با بیانی استدلالی با مردم صحبت میکردند اما بعد از این میخواهند عواطف مردم را تحریک کنند؛ از اینرو فرمودند: «ای انصار! ای کسانی که یاری شما زمینه رواج اسلام را فراهم کرد. شما اسلام را در آغوش خود گرفتید و پرورش دادید. شما سرشناسان عالم اسلاماید. حال چگونه با این همه خدمت به اسلام چنین غافل شدهاید؟! پس کجا رفت آن احساس مسئولیتتان؟! کجا رفت آن شور و آن عواطفتان؟! مگر شما نشنیدید که پدرم فرمود: «المرء یحفظ فی ولده؛ اگر کسی از دنیا رفت، حفظ احترام او به حفظ احترام فرزندانش خواهد بود»؟! آیا غیر از من فرزندی برای پیغمبر صلیاللهعلیهوآله سراغ دارید؟! آیا وظیفه خودتان نمیدانید از پیغمبری که این همه به شما خدمت کرد قدردانی کنید؟! حال که پدرم در میان شما نیست آیا نباید احترام فرزندانش را رعایت کنید؟! عاطفه انسانی شما کجا رفته است؟!»
یا معشر النقیبة؛ ای گروه برجستگان و نامآوران جامعه! و أعضاد الملة؛ ای کسانی که همچو بازوی توانایی آئین اسلام را حفظ کردید؛ وحضنة الإسلام؛ و اسلام را حضانت کردید. ای کسانی که مثل مادری که بچهاش را در آغوش میگیرد اسلام را در آغوش خود پرورش دادید. ای کسانی که از چنین گذشتهای برخوردارید و در زمان حیات پدرم آن همه به پیشرفت اسلام کمک کردید! ما هذه الغمیزة فی حقی؛ شما را چه شده که اکنون من را نادیده گرفتید. والسنة عن ظلامتی؛ ظلمی را که به من میشود میبیند اما اقدامی نمیکنید، حرفی نمیزنید! آیا خوابتان برده؟ مگر شما همان کسانی نیستید که آن همه برای اسلام و برای ما اهلبیت علیهمالسلام خدمت کردید؟! أما کان رسول الله صلیاللهعلیهوآله أبی یقول المرء یحفظ فی ولده؛ آیا پدر من نمیفرمود که هر شخصی به وسیله فرزندانش حفظ میشود (احترامش با احترام به فرزندانش نگه داشته