باران در گافر ⚡️باز باران گرفت. اینجا وقتی باران میآید دلها پر از نور میشود. نور شکر و نور بندگی خدای رازق. برای دیدن این همه نور ایمان که در دلهای پاک و بی آلایش موج میزند میارزد ساعتها دامنه کوهها و بستر رودخانه را سفر کنی. میارزد تا بیایی و صورت مرتضی و حسین و ادریس و محمدرضا را ببینی. میارزد تا بیایی و به اینجا یعنی به گافر برسی. اما باران که میآید باید غربت و مظلومیت این مردم را هم تماشا کنی. ⚡️مرتضی صدای زیبایی دارد مداح خوبی است هر سال که میبینمش پیشرفت میکند امسال اشعار عربی هم میخواند. محمدرضا خیلی شلوغ و پر سر و صدا است اما فوق العاده با هوش است در جلسات تحلیل فیلمهایی که برای بچه ها نمایش میدادیم بهتر و زودتر از دیگران عمیقترین تحلیلها را ارایه میکرد. حسین آرام و متین بود از پارسال که دیده بودمش رشد زیادی کرده بود استخوان ترکانده بود. ادریس زبر و زرنگ اما چقدر نکته سنج و هنرمند بود. ⚡️اما بین منطقه گافر با خارج از منطقه رودخانه ای حایل است. همین که باران میبارد رودخانه چنان پر هیجان و سرکش میشود که خیال عبور را باید از سرت بیرون کنی. و این یعنی روزها باید در محاصره باشی. نه این روزها که همه جا سیل آمده بلکه سالهاست که چنین است. باران که میآید هم مردم شکر میکنند و هم البته رنج میکشند. ⚡️یک سال وقتی بعضی از این بچه ها که به خاطر باران روزها در محاصره آب بودند تصمیم گرفتند از مدرسه شبانه روزیشان برای دیدار خانواده شان دل به رودخانه بزنند با آب رودخانه رفتند و داغشان به دل کوههای گافر باقی ماند. ⚡️امسال به خاطر باران مجبور شدیم زودتر از موعد اردوی جهادی را جمع کنیم تا پشت رودخانه روزها محصور نباشیم و گیر نکنیم. در میان جمع و جور کردن وسایل اردو که باید به سرعت جمع میشد من حواسم اما به بچه ها بود. ⚡️اگر چه چند روز بیشتر مهمانشان نبودیم اما احساس میکردم از پاره های وجودم دل میکنم. دور و برمان جوانان و نوجوانانی نورانی با چهره های معصوم حلقه زدند باورم نمیشد اما اشک میریختند. من تلاش میکردم با شوخی و مسخره بازی آرامشان کنم هر چند دوست داشتم مثل آنها راحت گریه کنم. ⚡️بچه ها سرودی که تمرین کرده بودیم میخواندند؛ برخیزیم... باید بجوشیم از سر عشق از دل خاک کشور عشق یاران مهدی لشکر عشق.... ⚡️باران که میبارد یادشان میافتم یاد قلبی که آنجا جا گذاشته ام. دردهای این مردم رنج آورند اما یقین دارم باران که میآید نور معرفت و نار عشق میجوشد از دلهایی که به دستان بارانی خدا نزدیکترند به دستان مقلب القلوب و الابصار. @ali_mahdiyan