بحران سازی و افول ✍اصل اینکه آمریکا کانون بحران ساز در کشورها و قدرتهای نو ظهور ایجاد کرده نشانه ضعف او است. چرا؟ ✍هویت آمریکا یک تفاوت ذاتی با دیگر کشورهای دنیا دارد و آن اینکه او بنای حاکمیت بر کل دنیا را دارد. کشورهای دیگر هر چقدر قدرت طلب و دنیا گرا هم که باشند، در فضای سیاسی موجود در دنیا خود را در جایگاه حاکمیت و گارد برتری و استعلا قرار نمیدهند. ✍لذا آمریکا اساسا ذاتا با امثال کانادا و استرالیا و حتی فرانسه و آلمان فرق میکند. آمریکا یعنی راس حکمرانی بر همگان. در کشورهای دیگر نگاه ملی غلبه دارد و‌ رویکرد جهانی نه برای اداره عالم بلکه برای مراقبت از خود یا صرفا یک انتفاع ملی شکل میگیرد. ✍اما زیست آمریکا با گارد گردانندگی عالم مبتنی بر بحران است. یعنی اگر بنا باشد آمریکا حاکم باشد باید دنیا پر از بحران باشد. آمریکا بحرانزی است. در بحران میتواند زنده بماند. ✍ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفه منهم یذبح ابنائهم و یستحیی نسائهم. این سبک حکمرانی طاغوت است. در بستر بحران برای خود مشروعیت و مقبولیت میآفریند. ✍به قول تامس هابز این «وضعیت جنگی» است که ضرورت حکومت و اطلاق دایره حاکمیتش را توجیه میکند. کل ساختار و چینش هندسه امروز عالم بر بستر کلان بحران های جنگهای جهانی شمایل یافت. این است که مقوله ناامنی و هراس یک ضلع جدی سبک حکمرانی آمریکا است. ✍پس در سطح اول حیات و هویت آمریکا گره خورده به بستری به نام بحران. نادانی محض است که خیال کنیم اگر همه دنیا تابع آمریکا شوند بحران تمام میشود. آمریکا برای بودنش محتاج بحران است. بحران نیاز به قدرت بالاتر و امن کننده را شکل میدهد. رضا شاه را چطور به مردم غالب کردند در بستر بحران. ✍بحران زمینه اعمال مدیریت قدرت مادی را فراهم میکند. بحران باعث میشود عقل و اندیشه و فرزانگی دیده نشود و احساس و عاطفه کار رشد کند. شیطان در محیط جهل زیست میکند. در محیط گمان. در محیط ظلمت. لذا یخرجونهم من النور الی الظلمات. ✍اما سطح دوم بحران سازی در ساحت راهبردی است. بحران سازی بمثابه یک راهبرد پایین تر از احتیاج زیستی و هویتی آمریکا است. ✍مثلا بحران، مظلومیت میسازد و احساس مظلومیت در کسی باعث میشود توهم کنیم حق دارد. دیده اید در یک دعوا در خیابان اگر یک طرف زن باشد عموم مردم اتوماتیک حق را به زن میدهند. بستر دعوا و احساس مظلومیت زن. همانکه شما در قصه تخیلی هولوکاست مشاهده میکنید و روییدن غده سرطانی در منطقه ای دینی و مهیای قیام. ✍یا مثلا بعد از فروپاشی شوروی برای تقابل با جبهه در حال جوشش و انقلاب و مقاومت مسلمین، ایده شکل گیری دولت فراگیر اسلامی جدیدی به نام داعش ایجاد شد. حکومتی که مسلمان است اهل سنت و بازگشت به گذشته دینی و نبوی است با همان نمادها و تحقق رویای دوباره خلافت که آرزوی جریانهای اسلامی زنده در منطقه بود. اهل مبارزه و جهاد هم بود. اما قدرتهای غربی منطقه پشتیبانی اش میکردند او میتوانست آلترانتیو ایران باشد. یعنی کل جوششهای دینی مردمی را هدایت کند. کاری که سالها است ایران انجام میدهد. یک جلودار و قدرت دینی مبارز ولی آمریکایی و در زیست مسالمت آمیز با اسراییل یک خاورمیانه جدید را به تعبیرشان رقم میزد. بازی که ایران با هوشیاری عجیب و غریب رهبرش به هم زد. اینها بحران سازی در ساحت راهبردی است. درگیری های کلان منطقه ای و جهانی شکل میگیرد اما تحت مدیریت آمریکا. ✍سطح سوم بحران سازی در ساحت ساز و کار مدیریتی است. شبیه بحران آفرینی آمریکا در عراق و افغانستان برای اینکه بستر ثبات وجود نداشته باشد تا بتواند بیشتر در آن کشورها باقی بماند. یا شبیه بحرانهایی که در کشورها شکل میدهند برای فروش اسلحه و امثالهم. ✍انگیزه های بحران سازی در این ساحت متنوع است گاهی میخواهند مردم از یک مساله ای غافل شوند تا طرح دیگری پیش برود مثل بحرانهایی که بعد از دولت دوم خرداد شکل میدادند. یا اصل و فرع جایش عوض شود. یا بحران سازی برای نفع بردن مثل جنگ برای فروش سلاح یا دستکاری قیمت نفت. ✍یا بحران سازی برای توجیه یک حمله ای ماجرای المپیک ۱۹۷۲ مونیخ و گروگانگیری ورزشکاران اسراییلی که بعد معلوم شد کار خود موساد بوده تا ترور رهبران فلسطینی را با عنوان عملیات خشم خدا، توجیه کنند. یا قصه یازده سپتامبر و امثالهم. 🔹حالا وضعیت امروز آمریکا چیست؟ ✍طرحهای راهبردی کلانش برای مدیریت تک قطبی دنیا شکست خورده. قدرتهای نوپدید در حال ایجادند و او صرفا با بحرانهای مکرر تلاش میکند زمان بخرد و راه نفسی باز کند. کاری که شرورهای کوچک انجام میدهند رقیب را با خنجرهای کوچک خسته کنند. چون آن قدر قوت ندارند که وقایع کلان عالم را تحت مدیریت خود در آورند. هویتشان بحران است اما بحرانهایی در این سطح. همشهری @ali_mahdiyan