جنگ آمریکا و ایران 🔺کاملا روشن است که نبرد کنونی، نبرد ایران و آمریکا است. و من روی کلمه «کاملا روشن است» تکیه دارم. چون نبرد ایران و آمریکا مدتها است آغاز شده. روزی که حرکت انقلاب اسلامی در ایران آغاز شد خیلی ها فکر نمیکردند این آغاز نبرد دو تمدن باشد که حالا به یک پیچ تاریخی رسیده است. تا امروز که مقاومت قدرتی دارد پیچیده چند ضلعی، باهوش و حکیم و البته از همه مهمتر معنوی و مقدس. 🔺آنچه رهبر حکیم ایران برای ساختن ایران قوی میگفت فقط ناظر به ایران نبود بلکه چهره ای در قواره امت اسلامی هم داشت، تاثیر جدی در نبرد با اسراییل و آزادی قدس هم داشت و چهره ای کلان تر نیز داشت به نام نبرد با تمدن سیاه آمریکایی. قدرت ایران و عبورش از همه طوفانهای نامقدس غربی، هژمونی و سیطره ای میساخت که الهام بخش همه منطقه بود. ایران هیچ نیرویی را در منطقه تحت مدیریت خود تعریف نکرده بود. اما اتمسفری ساخته بود که نیروهای خودجوش همگی با هویت و جهتگیری راهبردی مشترک شکل بگیرند و این نکته خارق العاده و نگران کننده ای بود که غرب تلاش میکرد پنهان کند. 🔺تثبیت قدرتهای خودجوش و مستقل مقاومت در منطقه برای ریشه کن کردن اسراییل هم طریقیت دارد و هم موضوعیت. یعنی هم باعث از بین رفتن اسراییل میشود و این خودش در فراگیری بیشتر این جوششها و قیامها موثر است و هم خودش همان واقعه ای است که برای امت اسلامی بعد محو اسراییل لازم داریم. 🔺همانطور که حزب الله بعد از جنگ سی و سه روزه یک قدرت غیر قابل چشم پوشی در ابعاد منطقه ای شده بود حالا نوبت حماس بود که در کشاکش نبرد، قدرت خود را تثبیت کند. این حلقه باید تکمیل شود. بعد از او نوبت کرانه باختری است که اگر در حال مسلح شدن است و اگر آنچنانکه باید، قیام کند کمر اسراییل را خواهد شکست. 🔺اسراییل صرفا یک پایگاه نظامی نیست، صرفا یک دولت ظالم هم نیست بلکه یک موجودیت اختراعی اجباری است در قلب کشورهای اسلامی که یک هویت واحد تاریخی داشتند و غرب بعد از دو جنگ جهانی آنها را پاره پاره کرده بود و برای آنکه جلوی قیام آنها و وحدت دوباره شان را بگیرد، یک دولت ملت غریبه با فرهنگ کثیف خود در قلب منطقه شان ایجاد کرد و تلاش کرد با ساختن ابرقدرتی و هژمونی برای او منطقه را هدایت کنند. گرفتن سلطه این موجودیت جعلی فقط با زدن حکومتش یا ابزار نظامی اش اتفاق نمیافتد، باید فلسفه وجودی اش زیر سوال برود. تا غرب رهایش کند. 🔺برای این منظور باید سه اتفاق میافتاد اولا دورتادور او حلقه ای از فشار نظامی ساخته میشد، شمال حزب الله و شرق حماس و غزه و غرب کرانه باختری و جنوب یمن، اینها تحت ظل السیف میسازند. که باعث میشود این وطن جعلی ناامن شود، ملت اسراییل اینجا راحت نخواهند بود، ابهت نظامی اسراییل را هم میشکنند. ثانیا در منطقه اسلامی یک همسویی بین حکومتها در هماهنگی با مقاومت ایجاد میشود. باید در نظام محاسبه حاکمان دست برد، اینکار با قوی شدن ایران و ضعف اسراییل در حال تحقق است. ثالثا مشروعیت هایی که غرب با رسانه اش برای اسراییل ساخته باید از بین برود. این سه باعث میشود غرب ناچار شود دست خود را از منطقه بیرون بکشد. طوفان الاقصی به این هر سه حرکت جهش و سرعت داد. 🔺اگر به این اهداف توجه کنیم تایید میکنیم که ایران نمیخواهد حماس و غزه نابود شود، و نمیخواهد آتش جنگ ناگهان فراگیر شود. برگردید به سخنان سیدحسن نصرالله، او میگوید هدف اول ما پایان درگیری و فشار بر غزه است و هدف دوم نصرت مقاومت فلسطین. این همان حفظ و تثبیت حماس و مسلح شدن کرانه است. آزادی زندانیان فلسطین هم به همین ایده مدد میدهد. اگر چه اصل تثبیت حماس هم فضا را برای شکست گفتمان سازش و تشکیلات خودگردان کمک میکند. 🔺به همین دلیل بود که هم رهبری و هم سیدحسن نصرالله چند نکته را دنبال کردند اولا نه در جنگ تسلیم را قبول کردند و نه جهش و توسعه ناگهانی، بلکه مرحله به مرحله تشدید آتش جنگ را دنبال نمودند. اتفاقی که کاملا در حال رخ دادن است. ثانیا کل محور مقاومت متمرکز شدند نه روی اسراییل بلکه روی بازوی قدرت پشت سر او یعنی آمریکا چرا که فشار بر او برای خروج از منطقه باعث فشار از سمت ریشه به اسراییل شود برای تسلیم. ثالثا همسویی زبانی و دیپلماتیک کشورهای منطقه را تبدیل کردند به همسویی عملی برای قطع نفت و آذوقه که باعث فشار به اسراییل و همزمان بر ملا شدن نفاق برخی حاکمان شود. 🔺جنگ امروز یک جنگ چند ضلعی جبهه ای بین المللی است. و محوریت ایران در فرماندهی این جنگ و حضور دقیقا در میانه قابل کتمان نیست. به همین دلیل است که از روز نخست تا امروز همه توجهات غرب به ایران است و نه جای دیگر. حالا برگردیم به جمله اولمان: «کاملا روشن است که نبرد کنونی، نبرد ایران و آمریکا است. و من روی کلمه «کاملا روشن است» تکیه دارم.» @ali_mahdiyan