فهم غربی از ترجمه اصطلاحات ❄️ میگوید معادل مفهوم نیست. او مدعی است دموکراسی دو بخش دارد یکی دمو و دیگری کراسی. کراسی در زبان یونانی از «آرخین» گرفته نشده که به معنای «با تحکم فرمان راندن» است. بلکه از «کراتین» گرفته شده که به معنای«بی تحکم فرمان راندن» است. از سوی دیگر ارسطو توضیح میدهد که حکومت دموکراسی در واقع «حکومت قانون» است نه خواست عموم مردم. سیدجواد توضیح میدهد که اساسا نقیض دموکراسی است. حکومت با تحکم مردم معنای مردمسالاری است و حکومت بی تحکم قانون معنای دموکراسی است. ❄️اما چند نکته در این باره : 💧اولا قانون در ساختار دموکراسی از خود مردم گرفته شده است. در حاکم کردن مردم بر خودشان میتوان عواطف مردم را مبنا قرار داد و میتوان اندیشه آنها را ملاک گذاشت. هر دو هم حکومت مردم است ولی دومی حکومت عقل است. لذا امثال که پیش از رنسانس حاکمیت مردم را در فضای کلیسا به تبع از اندیشه ارسطو مطرح کردند اشاره به همین ویژگی کرده بودند. 💧حقیقت آن است که بین دموکراسی دنیای مدرن که بر محور آزادی حیوانیت انسان سامان گرفته با دموکراسی ارسطویی که درش توجه به حاکمیت عقل و قانون است فرسنگها فاصله است و طبیعتا این اشکال به غربیها اولا وارد است. 💧دوم اینکه حکومت مردم «بر چه کسی؟» مراد است اگر بر خودشان مراد است این دیگر تحکم و غیر تحکم درش فرقی ندارد. به قول چون حکومت بر خود واقع میشود عین آزادی است. 💧سیدجواد طباطبایی معتقد است تغییر و ترجمه لفظ اساسا خطا است و لفظ باید عینا وارد زبان دیگر شود تا درست فهمیده شود این مبنا غلط است و باعث تاثیر و بلکه تحمیل ساختار مفاهیم یک جهان اجتماعی بر جهان و هویت فرهنگی دیگر میشود. تغییر ظاهر لفظ بر اساس ساخت و بافت گویش یک فرهنگ و همینطور معادل سازی های- ولو ضعیف- معنایی باعث میشود یک لغت بتواند در بافت فرهنگی و بستر مفاهیمی که وارد آن شده است، تغییر کند و معنای متناسبی با آن فرهنگ پیدا کند. 💧اما اساسا اشتباه سیدجواد طباطبایی این است که خیال میکند طرح مفهوم مردمسالاری از ترجمه تحت اللفظی آریان پور صرفا اخذ شده حال آنکه اینطور نیست. این ترجمه توسط اندیشمندان انقلاب اسلامی برگزیده و«انتخاب» شد و دلیل برگزیده شدنش صرفا یک ترجمه و معادل سازی ذهنی نبود بلکه ابتدا نگاه به حقیقتی شده که این مفهوم در پی آن بوده سپس از دریچه «نظام اندیشه دینی» همان عینیت نگاه شده و رسا ترین مفهوم برای بیان آن حقیقت، انتخاب شده است. این یک ترجمه نیست بلکه تعبیر بومی از یک واقعیت است. لذا در بستر این نظام فکری ارتقای مفهوم غربی هم رخ داده. اساسا مردمسالاری از بستر مفاهیم دینی اخذ شده نه فرهنگ و تمدن غربی. 💧در نظام مردمسالاری دینی مردم حتی عقل را هم حاکم نمیکنند بلکه فراتر از عقل یعنی شرع را در راس مینشانند لذا در واقع حکومت قانون شرع را انتخاب میکنند و این عین حکومت خودشان بر خودشان است چون این عین انتخاب عقل آنها است. 💧سالار بودن هم اشاره به برتری و تسلط و علو هویت واحد آنها دارد چون من برتر و الهی مردم بر من حیوانی و نفسانی و متکثرشان شان حاکم میشود. 💧با این حساب اگر چه دلایل سیدجواد وارد نیست ولی حقیقت این است که اساسا ترکیب اشاره به ساختاری برتر و پیشرفته تر از دارد. تعبیر مردمسالاری دینی قطعا اشاره به هویتی دارد که با طرحهای آریستوکراسی و دموکراسی و الیگارشی و امثالهم قابل مقایسه نیست. @ali_mahdiyan