گفتمان جهادی به روایت علی مهدیان قسمت دوم از سه قسمت . . موقع عکس دسته جمعی رفتم کنار آقا ایستادم باورم نمیشد کنار او بایستم و عکس بگیرم بعد پیش خودم گفت بگذار جلوی پاش بنشینم این طوری احساس نزدیکی بیشتری میکردم. جلوی پاش روبروی دوربین نشستم حواسم به بقیه نبود حواسم به دوربین هم نبود . اما یک طوری خودم رو به آقا چسبونده بودم طوری که احساس میکردم عمامه ام به دستهاش میخوره چه احساس خوبی بود زیر سایه او بودم و پشتم هم به او گرم.... . . آقا فرمود بچه ها ثبات قدم داشته باشید مراقب وسوسه ها باشید اخلاص توی جوانی ساده تر است توی جوانی تمرین کنید که در سنین بالا عادت به اخلاص کرده باشید . اگر اخلاص داشته باشید رحمت الهی همینطور بر سرتان میریزد. . . حقیقتا احساس کردم تجربه اش را میگوید نه فقط علمش را... . مستحبات را رعایت کنید نماز با توجه به جماعت در مسجد . . طنین صداش و چشمهای آرام و باوقارش شوخی هایش و خودمانی بودنش نمازش اون موقع که با تربت تبرک میجست و دست به خاک مهر میزد و به عمامه اش میکشید. وقتی دست روی چشمهایش میگذاشت و حدس میزنم آیت الکرسی میخواند ، همه اش لحظه به لحظه جلوی چشمم است . . به محافظینش که تلاش میکردند بچه ها را منظم کنند تا به او فشار نیاید برگشت و گفت رها کنید جوانها را بگذارید راحت باشند . . آنقدر همه حرف زدند که کمتر از بیست دقیقه به خود آقا وقت رسید حرف بزند. تازه وقتی مهدی مسکنی داشت جلوی نعمتی را میگرفت که کمتر حرف بزند آقا برگشت به نعمتی گفت حیف شد داشتم استفاده میکردم انگار دوست داشت نعمتی بیشتر حرف بزند ولی جلوی مدیریت مسکنی بر جلسه را هم نگرفت . . گفت در این جلسه برایم مسجل شد که بچه های جهادی رشد کرده اند خیلی قوی تر از ساخت حمام و دستشویی و اینها شده اند اما هر چه هستید یقین کنید @ali_mahdiyan