مدتی قبل توی خیابون راه می‌رفتم. یه خانم شیک با پسر بچه کوچیکش جلوتر از من می‌رفتن که یهو طفلی بچه خورد زمین. مادر ناگهان برگشت دست بچه رو گرفت و با شدت بلندش کرد و یکی هم زد پس کله‌ش و گفت: خاک تو سرت... هی میگم مث آدم راه برو. 😢 خیلی ناراحت شدم. خواستم چیزی بگم دیدم توی این موقعیت ناجور قطعا حرف من تاثیر مثبتی نداره. ولی فکرم درگیر شد. یاد کودکی خودم و هم سن‌های خودم افتادم. فهمیدم این رفتار از مادرها رو بارها دیدم. مادری که تا بچه گم شده‌شو می‌بینه دعواش می‌کنه. یا پدری که وقتی بچه‌ش از یکی کتک خورده سرزنش یا تنبیهش می‌کنه و کلی مثال دیگه که خودتون می‌دونید. من در مهربانی و دلسوزی مادرها تردیدی ندارم. ولی چرا این رفتار در جامعه ما انقدر طبیعی شده؟ چرا ما -کم و بیش- در لحظه‌ای که عزیزی نیاز به بیشترین حمایت ما داره، باهاش تندی میکنیم؟ حتما متخصصین برای این سوال جواب‌های زیادی دارن. ولی جوابی که من شخصا بهش رسیدم اینه: ترس! ترسی که ما چون به رسمیت نمیشناسیم به شکل خشم بروز میکنه. مخصوصا در مورد مردان که اساسا ترس رو یک ضد ارزش میدونن. دیدم خودم هم همینطورم. من هم وقتی نگران میشم ... ادامه در پست بعد