《خلیج》 همین‌ که شعر به زیباییِ جنوب رسید زمانِ شادی و شور و بزن‌بکوب رسید به رقصِ قایقِ چوبی نگاه کن؛ حتی صدای یزله‌ی دریا به گوشِ چوب رسید طلوعِ برکتِ خورشید، نان به دریا داد برای قایق و قلاب روزِ خوب رسید خلیج، یک زنِ جارو به‌دست شد با موج بهار آمد و هنگامِ رفت و روب رسید خلیج گفتم و پسوندِ فارس واجب شد به قولِ فلسفیون: علتِ وجوب رسید *** به لحظه های طلوعِ دوباره فکر بکن غمت مباد زمانی اگر غروب رسید شب است و خوابِ پریشان به فکرِ دریا زد آهای مردمِ بندر به دادِ او برسید‌.‌.. (فروردین ۱۴۰۳) @alisamarqandi 🦋