خاطره ای از امام و آیت الله کشمیری شب دهم ماه مبارک رمضان رفته بودم جلسه سخرانی حاج آقا تهرانی در حرم مطهر بی بی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ، که حاج آقا تهرانی یک خاطره زیبایی را از حضرت امام و آیت الله کشمیری نقل کردند و دیدم که داستان قشنگی است گفتم خوبه که این مطلب را در نور مبین آپش کنم.داستان بدین شرح است. حاج احمد آقا که از حالات عرفانی آیت الله کشمیری شنیده بود خیلی مشتاق بود که بین ایشان و حضرت امام رابطه ای برقرار سازند و بارها این مطلب را با حضرت امام در جریان گذاشتند ولی ایشان نمی پذیرفتند.در یکی از مواردی که حاج احمد آقا اصرار می کردند ،امام فرمودند من دیشب یک خوابی دیدم و اگر آقای کشمیری بگوید من چه خوابی دیدم و آنرا تعبیر کند حاضرم با ایشان دیداری داشته باشم.حاج احمد اقا پیش آقای کشمیری می روند و داستان را نقل می کنند و آیت الله کشمیری می فرمایند بعد از سحر بیا و پاسخت را بگیر.حاج احمد آقا نیز طبق دستور بعد از سحر می روند خدمت آقای کشمیری و ایشان خواب حضرت امام و تعبیرش را میگوید.آیت الله کشمیری فرمودند ابوی شما خواب دید که داخل قبری است و سنگی در پهلوی ایشان است که پهلویشان را به سختی آزار می دهد.در همین هنگام امام می بینند که امیر المومنین علیه السلام از کنار قبر در حال عبور بودند و به امام می فرمایند حاجتی نداری ، امام نیز می فرمایند اگر این سنگ را از اینجا بردارید سپاس گذار می شوم و حضرت نیز با اشاره انگشت سنگ را بر میدارند.اما تعبریش این است که حضرت امام از نجف به ایران می روند و با شاه می جنگد و شاه ایشان را اذیت میکند که به عنایت امیر المومنین، حکومت شاه در ایران سرنگون می شود و پدرتان نیز در ایران فوت می کنند و در همانجا به خاک سپرده می شوند.بعد از این تعبیر احمد اقا خدمت امام می روند و داستان را شرح می دهند و بعد از آن اولین دیدار بین امام و ایت الله کشمیریروی می دهد.آقای تهرانی ادامه دادند که دیدار حضرت امام با ایت الله کشمیری تا اواخر عمر امام در جماران ادامه داشت و هر وقت که شرایط سیاسی و اجتماعی بر امام فشار وارد می ساخت ایشان دستور می ددند که ایت الله کشمیری را نزد من بیاورید تا دیداری با ایشان داشته باشم و از این نگرانی و فشار خارج شوم. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880