زندگى با قرآن ۲۲ آبان ۱۴۰۲ «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ۚ مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ» «قيامِ لله» يعنى اراده كردن، برخاستن و عمل كردنِ انسان، به آنچه كه می‌داند. هر انسانى در هر شرايطى، دستوراتى براى عمل كردن دارد كه آن را فراموش كرده يا نسبت به آن بى‌توجه و بى‌اعتناست و هيچ انسانى از اين امر مستثنى نيست. اين امكان وجود ندارد كه فردى تصميم بر طى راهى گرفته باشد و حداقلى از چشم‌انداز آن، برايش روشن نباشد. اگر انسان، بر آن مقدارى كه برايش روشن است عمل كند، به‌تدريج مجهولات و ناتواني‌هاى ادامه ى راه، برايش حل می‌شود. قيام كنيد، چه به صورت فردى و چه گروهى؛ آنچه كه مفهوم اين آيه را بخوبى آشكار می‌سازد، سه جمله بعد آن است؛ «ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا» وقتى قيام كرديم، چيزى كه بابش بر انسان باز می‌شود، تفكر و بينايى است؛ اينكه مسير براى ما مبهم است، به اين دليل است كه اهل عمل نيستيم. به محض بلند شدن و برداشتن گام اول و عمل كردن، بلافاصله زمينه ى تفكر براى انسان باز می‌شود و نسبت به حقايقى آگاه می‌شود كه زندگى‌اش را زير و رو می‌كند. گام اول چيزى نيست جز همان چيزى كه انسان در هر شرايط و زمان و مكان، می‌فهمد. وقتى انسان تصميم به عمل می‌گيرد، كائنات او را راهنمايى می‌كنند. وقتى همه چيز به بن بست می‌رسد و انسان متوجه می‌شود غير از عمل كردن راهى ندارد، آنگاه می‌بايست بلند شود. وقتى بلند شد و گام اول طى شد، زمان تفكر فرا می‌رسد؛ زمانى كه بايد به راهش نگاه كند و اشتباهات و تقصيراتش را درك كند؛ از جهان بيرونى خارج شده وارد لاك خود شود و حقايقى را كه تاكنون نمی‌ديده، ببيند. به محض گام برداشتن و عمل، اين حقايق آشكار می‌شوند، به اين شرط كه در لاك خود، چاه درونش، فرو رود و از اين چشمه ى گواراى تفكر و بينايى و بصيرت و دانايى كه به سرعت از وجودش شروع به جوشش می‌كند، بنوشد و خود را براى لحظه‌اى سيراب كند. سپس خواهد ديد كه «مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ» تازه متوجه می‌شود كه انقدر مسير را اشتباه می‌رفته و اشتباه می‌انديشيده كه انگار به پيامبر نسبت ديوانگى می‌داده! اين مختص كفار صدر اسلام نيست، همه ى ما همين الان اينگونه ايم. آنقدر از مسير دور هستيم كه انگار راه انبياء، اولياء، شهدا و علما ديوانگى است. اين جهالت با اندكى حركت براى ما باز می‌شود. اگر انسان حركت نكند، يا حركت كند اما حاضر نباشد انديشه‌اش را به‌كار بگيرد، به اين اشتباه مرتكب می‌شود كه اگر كسى كه او را نصيحتى صحيح كند و راهى را پيش رويش بگشايد، فكر می‌كند حرف باطلى، در حد ديوانگان، می‌زند! «إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيد»ٍ وقتى انسان به مرحله ى عمل رسيد، يا حركت و عمل مى كند و انديشيد و راه برايش باز مى شود و حقايقى پيش رويش گشوده مى شود، يا دچار سختى و ناراحتى شديدى می‌شود. شدايدى كه بر ما، محيطمان، اجتماعمان و جهانمان وارد می‌شود، به دليل اين است كه به مرحله ى اقدام رسيديم و می‌توانيم كارى انجام دهيم و فكر كنيم، اما انجام نمی‌دهيم! طبيعتا «فماذا بَعد الحقِّ الا الضلال»؛ وقتى مسير باز شد و عمل نكرد، گمراهى حاصل می‌شود. تا‌وقتى‌كه زمينه ى گام برداشتن مهيا نيست، يا گام كوچك است، هنوز فرصت دارد، اما بعد از تمام شدن فرصت، حتى اگر دير شده باشد، يا بايد عمل كند كه راه تفكر برايش باز شود، يا در مقابل او عذابى اليم است. اين عذاب در همين جهان هم هست؛ كه همين وضعيت ما و همين سختي‌هاست. اما كسى كه قيام كند به تفكراتى می‌رسد كه زندگى‌اش را زير و رو می‌كند... @Allaamehwisdom