💥
هيچ مفرّى از اظهار فنا و فقر حقيقى وجود ندارد
حضرت علّامه آيتاللـه والد معظّم رضواناللـهتعالىعليه پيمودن راه خدا و سير و سلوک إلى اللـه را ضرورى دانسته و هيچ مفرّى از إظهار فنا و إقرار و اعتراف به فقر حقيقى و نيستى نمىديدند.
معتقد بودند: انسان در هر راهى غير از سبيل فنا و اندكاک و عبوديّت مطلقهٔ حضرت حقّ تبارکوتعالى قدم بگذارد، سرمايهٔ وجودى خود را تباه ساخته و خسرانزده و تهىدست و با كوهى از حسرت از دنيا خواهد رفت.
مگر نه اينست كه خداوند علىّ أعلى در مصحف كريم میفرمايد: قُلِ اللّٰهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِى* فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِن دُونِهِ قُلْ إنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينَ.[۱] و خسران نفس را مترتّب بر عبادت ماسوىاللـه نموده است. و أميرالمؤمنين عليهالسّلام مىفرمايند: ضَاعَ مَن كانَ لَهُ مَقصَدٌ غَيرُ اللّٰهِ.[۲]«هركس هدف و مقصدى غير از خود خداوند داشته باشد راه را گم نموده و نابود شده است.»
بههمينجهت، اكتفانمودن به ماسوىاللـه را هر چند امرى نورانى باشد، زيان سنگين و غيرقابلجبران دانسته، و همگان را به ذات خداوند تبارک و تعالى سوق داده و آن را از همه چيز بهتر و برتر مىشمردند.
در مقامى كه به ياد لب او مىنوشند سفله آن مست كه باشد خبر از خويشتنش[۳]
و لذا مىفرمودند: تا وقت هست بايد در راه سير و سلوک قدم گذاشت، و اين مسير را طوعاً و از روى اختيار طىّ نمود. و نيز حضرت آقاى حدّاد رضواناللـهتعالىعليه مىفرمودند: بالأخره اين راه را بايد طىّ كرد و بدون ترديد از انسان اعتراف به نيستى و عجز خواهند گرفت؛ اگر با اختيار خود اين راه را برود كه رفتهاست وگرنه با زور و اجبار او را خواهند برد، پس چه بهتر كه انسان با اراده و اختيار خود برود. به قول حافظ عليهالرّحمهوالرّضوان:
بهصوت بلبل و قُمرى اگر ننوشى می
علاج كى كنمت، آخرالدواء الكى[۴]
✍ حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهالله)
📚نورمجرد، ج۱، ص۳۶۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. آيهٔ ۱۴ و ۱۵، از سورهٔ ۳۹: الزّمر: «اى پيامبر! بگو: من فقط خدا را مىپرستم، پس شما هر كس را كه خواستيد پرستش كنيد! بگو: همانا زيانكاران واقعى كسانى هستند كه خودشان و أهلشان را روز قيامت خسران زده نمايند. آگاه باش اين است همان خسران و زيان آشكار و مبين.»
۲. غررالحكم، ص ۹۵، ح ۱۶۸۱.
۳. ديوان حافظ، ص ۱۳۲، غزل ۲۹۷.
۴. ديوان حافظ، ص ۲۲۳، غزل ۴۸۶.
🆔
@allame_tehrani