💫 مقام و منزلت حضرت رقیّه سلاماللهعلیها نزد علامه طهرانی
🔴 عدم جواز مقايسهٔ محيىالدّين با حضرت رقيّه سلاماللـهعليها
❤️ ارادت و ادب علامه طهرانی نسبت به معصومین
در سفر أخير حقير به سوريه، يک روز به مناسبت از ايشان پرسيدم: درجه و مقام قرب جناب محيىالدّين عربى كه او را شيخالعرفاء مىدانند و أعاظم از أهل عرفان به علوّ قدر و عظمت مقام او اعتراف دارند، بالاتر است يا بانو حضرت رقيّه سلاماللـهعليها؟
ناگهان ايشان متغيّر و برافروخته شده و فرمودند: «آقا! اينها أصلاً قابل مقايسه با يكديگر نبوده و دو مقولهٔ جدا از هم هستند. حضرت رقيّه سلاماللـهعليها از أولاد حضرت سيّدالشّهداء عليهالسّلام بوده و نفس پاک و طاهر او حكايت از نفس نفيس حضرت أبىعبداللـهالحسين عليهالسّلام دارد، و داخل در بيت آن حضرت مىباشد، ولى اينها (محيىالدّين و ديگر عرفاء) خارج از آن بيت بوده و خود را با عمل و مجاهده بدان بيت رساندهاند؛ و هرگز نمىشود آنان را با هم مقايسه كرد، چون از يک سنخ نمىباشند.»
وجود مقدّس حضرت رقيّه سلاماللـهعليها و خاندان رسولخدا صلّىاللـهعليهوآلهوسلّم همچون طلاست و وجود ديگر اوليا همچون مسى است كه در آتش مجاهدات نفسانيّه گداخته شده و با كيمياى محبّت أهلبيت عليهمالسّلام و توسّل به ايشان طلا گرديده است و به همين علّت است كه كاملين از خاندان و ذريّهٔ رسولخدا در سعه و نورانيّت نسبت به ديگران مانند دريا نسبت به قطره مىباشند و هزار محيىالدّين عربى بايد درب خانهٔ حضرت رقيّه سلاماللـهعليها به گدائى بنشينند.
مجاهدتها و ابتلاءات ديگران براى تبديلشدن مس به طلاست و مجاهدات اهلبيت عليهمالسّلام و خاندان ايشان براى بهفعليّترساندن همان نفسى است كه از آغاز جوهرهٔ آن طلا بوده است و روى همين جهت علّامه والد فرمودند كه اين مقايسه أصلاً صحيح نيست و اينها دو مقولهٔ جدا از يكديگر مىباشند.
حضرت رقيّه سلاماللـهعليها در اثر مصائب و مشكلاتى كه در وقائع عاشورا بر آن حضرت وارد شده و عاقبت تاب و توان حضرت را ربود، در همان مدّت منازل قرب و ترّقى را به سرعت طى نمودند و اگر از فعليّت تامّه مرتبهاى نيز باقى مانده بود، در عوالم پس از شهادت آن را واجد شده و به مقام ولايت رسيدهاند، گرچه اگر همچون حضرت صدّيقهٔ طاهره فاطمهٔ زهراء يا زينب كبرى سلاماللـهعليهما در اين عالم به سير طبيعى، اين عوالم را طى مىكردند، باز هم سعه و نورانيّت آن حضرت بيشتر و بيشتر مىگشت.[۱]
علّامه والد با اينكه در أواخر عمر شريف خود مكرّر مىفرمودند: كار من در اين عالم ديگر تمام است، و براى رفتن كاملاً آمادهام و هيچ حال انتظارى ندارم! ـ كه اين كلمات به وضوح حكايت از آن داشت كه ايشان به فعليّت تامّه رسيده و نور توحيد حضرت حقّ تمام زواياى وجوديشان را در بر گرفته و أثرى از تعيّن و غبار وجود مجازى بجاى نمانده و به معناى واقعى كلمه، مظهر اسم جامع اللـه شدهاند ـ با اين حال اجازه نمىدادند براى ايشان در مقابل أهلبيت عليهمالسّلام جلال و شوكتى درست شود؛ بلكه كمال أدب را رعايت نموده و خود را عبد و بهمثابهٔ غلام أئمّهٔ هدى عليهمالسّلام مىدانستند.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۳۳۲
✍ حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهالله)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. به طور كلّى جريان عاشورا و أولاد و أصحاب حضرت سيّدالشّهداء عليهالسّلام جريانى عجيب است و نفس مقدّس حضرت سيّدالشّهداء در اين جريان آنچنان تجلّى نموده و با جذبه نفوس را به سوى عالم قدس سير دادند كه وهم را به إدراک آن راهى نيست.
💫 شهداى كربلا همه به مقام فنا رسيدند و شهيد شدند (ت)
علّامه والد قدّسسرّه مىفرمودند: «همهٔ أصحاب سيّدالشّهداء عليهالسّلام در روز عاشورا به مقام فنا رسيدند و سپس شهيد شدند.» و اين امر جز با تصرّف ولائى حضرت و جذبهٔ نفس مقدّسشان امكانپذير نيست و بازماندگان از حادثهٔ عاشورا نيز از اين جذبات بىبهره نبودند.
علّامه والد رضواناللـهعليه نسبت به حضرت علىّأصغر عليهالسّلام نيز معتقد بودند كه آن حضرت با إراده و اختيار خود شهادت را برگزيده و نداى پدر را لبيّک گفته و خود را فدا نمود. و در جلد پانزدهم امامشناسى، صفحهٔ ۳۱۸ و در روحمجرّد، صفحهٔ ۹۸ به اين امر اشاره فرمودهاند.
بنابراين حضرت علىأصغر نيز در مدّت كوتاه عمر خود با قدم ايثار و اختيار به سوى خداوند حركت نموده و خود را فداى سيّدالشّهداء عليهالسّلام نمود و اگر از سير آن حضرت مرتبهاى باقى مانده بود، در عوالم بعدى طىّ گرديد كه شايد نداى منادى در تسليت حضرت أباعبداللـهالحسين در شهادت علىأصغر كه گفت :
دَعهُ يا حُسينُ فإنَّ لَه مُرضِعاً فى الجَنَّةِ اشاره به همين سير استكمالى در عالم آخرت باشد كه موجب دفع حزن و اندوه آن حضرت از شهادت علىأصغر قبل از به فعليّت رسيدن نفس طاهرش مىباشد.
🆔
@allame_tehrani