💬
گفتگوی حضرت علیاكبر با امام حسين (عليهماالسّلام) دربارۀ شهادت
محدّث قمی از «ارشاد» شيخ مفيد نقل فرموده است كه: در مسير كربلا شبی در آخر شب حضرت امام حسين عليهالسّلام امر فرمود تا آبگيری كنند، و مشکها را از آب پر نمايند. پس امر به كوچ فرمود، و از قصر بنیمقاتل خارج شد. عَقَبَة بن سَمْعان میگويد: ساعتی با آن حضرت سير كرديم و به آن حضرت پينگی و حالت چرتی بر همان كيفيّت كه بر روی اسب روان بود دست داد، و سپس به انتباه آمد در حالی كه میگفت:
إنَّا لِلّهِ وَ إنَّا إلَيْهِ رَاجِعُونَ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.
«تحقيقاً ما ملک طلق خدائيم، و ما به سوی او رجعت كنندگانيم. و حمد و سپاس اختصاص به خدا پروردگار عالميان دارد.»
اين عمل را حضرت دو بار يا سه بار تكرار نمود. در اين حال فرزندش علی بن الحسين عليهماالسّلام كه سوار بر اسبی بود به سوی وی آمد و گفت:
بِمَ حَمِدْتَ اللهَ وَاسْتَرْجَعْتَ؟! «علّت حمد و استرجاع شما چه بود؟!»
حضرت فرمود:
يَا بُنَيَّ! إنِّي خَفَقْتُ خَفْقَةً فَعَنَّ - أيْ ظَهَرَ - لِي فَارِسٌ عَلَي فَرَسٍ وَ هُوَ يَقُولُ: الْقَوْمُ يَسِيرُونَ وَ الْمَنَايَا تَسِيرُ إلَيْهِمْ. فَعَلِمْتُ: أنَّهَا أنْفُسُنَا نُعِيَتْ إلَيْنَا!
«ای نور ديده پسرک من! من كه در راه میآمدم، چرت مختصری مرا گرفت، و برای من اسب سواری كه بر روی اسبی بود ظاهر شد، و او میگفت: اين قوم میروند، و مرگها هم به سوی ايشان میرود. بنابراين دانستم كه: خبر مرگ ما به ما داده میشود!»
فرزندش عرض كرد:
يَا أبَهْ! لَا أرَاكَ اللهُ سُوءاً! ألَسْنَا عَلَي الْحَقِّ؟!
«ای پدر جان! خداوند برای تو روز بدی را پيش نياورد! آيا ما بر حق نيستيم؟!»
حضرت فرمود:
بَلَی وَالَّذِي إلَيْهِ مَرْجِعُ الْعِبَادِ!
«بلی، و سوگند به آن كسی كه بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حق هستيم!»
علی عرض كرد:
فَإنَّنَا إذاً لَا نُبَالِي أنْ نَمُوتَ مُحِقِّينَ!
«پس در اينصورت تحقيقاً ما باكی از مرگ نداريم با وجود آنكه مُحقّ میباشيم!»
حضرت فرمود:
جَزَاكَ اللهُ مِنْ وَلَدٍ خَيْرَ مَا جَزَی وَلَداً عَنْ وَالِدِهِ![1]
«خداوند تو را جزا بدهد جزای فرزندی، به بهترين جزای پسری كه از پدرش داده است!»
📚 امامشناسی، ج۱۵، ص۳۳۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- «نفسالمهموم» ص122 و ص123
🆔
@allame_tehrani