💠 جامعيت علامه طباطبایی در علم و عمل
آيةالله علّامۀ طباطبائی گذشته از جامعيّت در علوم، جامع بين علم و عمل بود؛ آنهم عملی كه از تراوشات نفسانيّه صورت گيرد و بر اساس طهارت سرّ تحقّق پذيرد. جامع بين علوم و كمالات فكريّه و بين وجدانيّات و اذواق قلبيّه و بين كمالات عمليّه و بدنيّه بود؛ يعنی مردِ حقّی بود كه شراشر وجودش به حقّ متحقّق بود.
خطّ نستعليق و شكستۀ ايشان از بهترين و شيواترين خطّ اساتيد خطّ بود.[1] گرچه در اين اواخر بعلّت كسالت اعصاب و رعشۀ حاصل در دست، دست تكان داشت و خطّ مرتعش بود ولی جوهرۀ خطّ حكايت از استادی در اين فنّ را داشت. خودشان میفرمودند: قطعاتی از خطّ زمان جوانی مانده است كه وقتی به آنها نگاه میكنم در تعجّب میافتم كه آيا اين خطّ من است؟
در علوم غريبه، در رَمْل و جَفْر وارد بودند؛ ولی ديده نشد كه عمل كنند. در علم اعداد و حساب جُمَل به ابْجَد و طرق مختلف آن، مهارتی عجيب داشتند.
در جَبر و مقابله و هندسۀ فضائی و مسطّحه و حساب استدلالی سَهمی بسزا داشتند. و در هيئت قديم استاد بودند؛ بپايهای كه به آسانی میتوانستند استخراج تقويم كنند، و همانطور كه عرض شد يكدورۀ از آن را به ما درس گفتند.
ولی چون رياضيّات را چه از حساب و هندسه و چه از مثلّثات، اين حقير در مدارس جديده بطور مستوفَی خوانده بودم ديگر لزومی نداشت كه نزد ايشان نيز بخوانم.
باری، استاد ما علوم رياضی را در نجف اشرف نزد آقا سيّد أبوالقاسم خونساریّ كه از رياضیدانهای مشهور عصر بود فرا گرفته بودند. و خود ايشان میفرمودند كه: برای بعضی از استادان رياضی جامعۀ بغداد (دانشگاه) مسألهای مشكل پيش میآمد كه از حلّ آن عاجز میشدند، به نجف میآمدند و بخدمت آقای سيّد أبوالقاسم میرسيدند و اشكال خود را رفع میكردند.
علاّمۀ طباطبائی در ادبيّات عرب و معانی و بيان و بديع استاد بودند.
در فقه و اصول استاد بودند و ذوق فقهی بسيار روان و نزديک بواقع داشتند. و دورههائی از فقه و اصول را نزد استادانی چون مرحوم آيةالله نائينی و مرحوم آيةالله كمپانی خوانده بودند، و نيز از فقه آيةالله اصفهانی بهرمند شدهاند؛ و مدّت اين دورههای از درس مجموعاً به ده سال كشيده شد.
و استاد وحيد ايشان در فلسفه، حكيم متألّه معروف مرحوم آقا سيّد حسين بادكوبهای بوده است كه ساليانی دراز در نجف اشرف در معيّت برادرشان مرحوم آيةالله آقا حاج سيّد محمّدحسن طباطبائیّ إلهی نزد او بدرس و بحث مشغول بودهاند؛ و چون «أسفار» و «شفاء» و «مشاعر» و غيرها را نزد او خواندهاند.
مرحوم حكيم بادكوبهای به ايشان عنايتی خاصّ داشته است و برای تقويت برهان و استدلال، ايشان را امر كرده است كه علوم رياضی را دنبال كنند.
و امّا معارف الهيّه و اخلاق و فقهالحديث را نزد عارف عاليقدر و كمنظير يا بینظير، مرحوم آيةالحقّ حاج ميرزا علی آقا قاضي قدَّس اللَه تربتَه الزّكيّه آموختهاند؛ و در سير و سلوک و مجاهدات نفسانيّه و رياضات شرعيّه تحت نظر و تعليم و تربيت آن استاد كامل بودهاند.
📚 مهر تابان، ص20
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- علّامه در تشخيص خطهای قديمی و اساتيد فنّ، استاد بودند و خطهای معروفين را به طرز بینظيری میشناختند. بطوريكه در بعضی اوقات، اساتيد خطشناسی به ايشان مراجعه مینمودند و ايشان بدون درنگ میگفتند: اين خطّ مثلاً از فلان است.
يكی از اساتيد اهل فنّ خطّ برای ما میگفت: روزی ما مقدار زيادی از خطوط را كه نمیشناختيم به محضر ايشان برديم و ايشان يک یک را میگفتند كه از كيست، و سريعاً كنار میگذاردند. مثلاً میگفتند: اين خطّ از مرحوم درويش است! اين خطّ ميرعماد است! اين خطّ ميرزا غلامرضا كلهر است! اين خطّ احمد نيريزی است، و همچنين تا آخر مجموعه را يكايک سريعاً گفتند و اوراق را روی هم میگذاردند.
پس از انجام اين مهمّ ما پرسيديم: بسيار خوب! شما اينطور مبيّن و روشن ساختيد ولی حالا بفرمائيد: به چه دليل اينطور میگوئيد؟! و برای ما چه حجّتی باشد؟! ايشان يكايک از اوراق را برداشتند و شيوۀ يكايک از اساتيد خطّ را بيان كرده و سپس میفرمودند: اين قطعه دارای اين شيوه و اين خصوصيّات است؛ كه اين نيز برای ما بسيار مُعجب بود!
🆔
@allame_tehrani