🔹 ... تصور اینکه روزی فرا رسد که روی زمین از لوث خودکامگان سلطه جو پاک شود و میدان برای انسانهای الهی و کمال یافته آماده مسابقه در خیرات شود ، تصویریست آرمانی که تاریخ سرگذشت بشر بی پایه بودن آن را اثبات کرده است . انسانهای طالب کمال و جویای حیات معقول برای خود و جامعه ، نباید کمترین غفلت را بخود راه بدهند و باید بفهمند که هیچ جامعه ای خالی از نابکاران خودپرست که هیچ انسانی را بدون قرار دادن در سلطه خود به رسمیت نمیشناسد ، نبوده و نخواهد بود . اینان همواره در کمین رهروان منزلگه کمال نشسته و همه مردم را در تیر رس خود می خواهند . امیر المؤمنین علیه السلام در آن برهه از تاریخ قرار دارد که انواع و گروه هایی گوناگون از خودکامگان سلطه جو کمین گرفته ، می خواستند جامعه آن روزی را از وجود یک انسان کامل خالی کنند . آن انسان کامل که عدالت و محبت را برای همه مردم قلمرو زمامداری خود گسترده بود ، آن انسان کامل که هیچ کس مانند او انسان و ابعاد او را نشناخته بود، با رفتن این خورشید ، فضای جامعه تاریک گردد تا هوسرانان و شهوت پرستان و جهانخواران چونان خفاشان که خورشید را یگانه دشمن جانی خود می دانند ، جامعه را زیر سلطه خود در آورند و در نتیجه جامعه ای را به وجود بیاورند که مطیع خواسته های حیوانی آنان باشد و هیچ اصل و مبنائی جز من هدف و دیگران وسیله را به رسمیت نشناسند؛ عدالت نابود ، ظلم شایع ، عفت و پاکدامنی رفته ، و بیحیایی و بی شرمی جای آن را گرفته ، عهد و پیمان ها اعتبار خود را از دست داده ، فریب و نیرنگ جای منطق احیاء کننده صدق و صفا را بگیرد . در چنین موقعیتی هیچ انسان آلهی نمیتواند به حفظ و حراست خود اکتفاء کند و بگذارد مردم جامعه دستخوش امیال و هوسبازی های خودکامگان قرار گرفته و حیات معقول انسانها با تباهی ها رویاروی شود . گلیم خویش را بیرون از آب کشیدن و روی تشک پرنیان آرمیدن و به تماشای ظلم و جور و بدبختی ها و پایمال شدن حقوق و سقوط اخلاق در جامعه پرداختن ‌‌‏[با داشتن قدرت برای منتفی ساختن آنها] ، حکم به تباهی خود دادن است . به یک عدّه مقامات و ارزش های اعتباری تکیه زدن ، ادّعای روشنایی علم و روشنگری کردن بوسیله یک مشت اصطلاحات خوشایند ولی بی اساس ، و نظاره گری بر آلام مادی و معنوی جامعه بدون احساس همدردی و تلاش برای تقلیل دردها ، حکمی دیگر به تباهی خود دادن است . نشستن در یک گوشه و عزلت اختیار کردن و از بامداد تا شامگاه اشتغال ورزیدن به ذکر حرفه ای خفی و جلی ‌‌‏[با داشتن توانایی بر روشن ساختن مردم جامعه و پاسخ مثبت به نیازهای ضروری آنان] فریب دادن خویشتن است ، زیرا با فراموش ساختن انسانها که جلوه‌گاه هایی از حکمت و مشیت بالغه خداوندی هستند ، نمیتوان به یاد خدا بود ، زیرا معنای چنین ذکر و فراموشی باین قضیه بر می گردد که من خدا را به یاد دارم و خدا را به یاد ندارم و این یک نوع تناقض است که تنها "خود فریب" ها نمیتوانند آن را ببینند ... 🌿 علامه محمد تقی جعفری،‌ ، خطبه ۱۴۸ 💠 @allameh_jafari