📌
#اطلاع_رسانی
💠 انتشار شانزدهمین مجموعه آثار علامه محمدتقی جعفری (ره) به نام «در قلمرو اندیشه»
https://daftarnashr.org/all-the-books/references-and-generalities/%d9%85%d8%ac%d9%85%d9%88%d8%b9%d9%87-%d8%a2%d8%ab%d8%a7%d8%b1-%db%b1%db%b6-%d8%af%d8%b1-%d9%82%d9%84%d9%85%d8%b1%d9%88-%d8%a7%d9%86%d8%af%db%8c%d8%b4%d9%87/
📚 پیشگفتار:
در جهان غرب و در يونان باستان، هر کسى شايستۀ آن نبود که فيلوسوفوس (دوستدار حکمت و دانايى) ناميده شود، زيرا محتواى حکمت چيزى بود که هر کسى دسترسى به آن نداشت و نه هر کسى به لحاظ فکرى، توان و فهم و ادراک آن را داشت. اما هرچه از يونان باستان دور و به زمان معاصر نزديک مىشويم، جايگاه فلسفه و معناى فلسفه نيز دچار تحول و دگرگونىهاى فراوان مىشود؛ تا جايى که برخى مثل ژاک دريدا و ريچارد رورتى، اساساً معتقدند که امروز بايد به جاى فلسفه، ادبيات بخوانيم و فلسفه ديگر به کار ما نمىآيد.
در سنت و فرهنگ اسلامى نيز تا قبل از اينکه فلسفه در فضاى دانشگاهى تدريس شود، فلسفه براى همگان تدريس نمىشد، بلکه اهل فلسفه تلاش مىکردند فقط به افرادى اين دانش را انتقال دهند که شايستگى کسب آن را دارند.
با ورود دانشگاه به معناى مدرن آن در صحنۀ تعليم و تعلم، اتفاق جديدى در حوزۀ فلسفه افتاد. بنا به گفتۀ بعضى از متفکران اين دانش :
از وقتى فلسفه چونان يک رشتۀ دانشگاهى در نهاد آموزشى دانشگاه استقرار يافت، هر کسى با هر ميزان ادراک و هر نوع سليقه و طرز فکر و اخلاق و منشى، در ظاهر، شايستگى پيدا کرد که در رشتۀ فلسفه تحصيل يا به تدريس آن بپردازد. به عبارتى ديگر: ضوابط و معيارهاى ورود در عرصۀ فلسفه در نظام آموزشى جديد، چه در مدرسه و چه در دانشگاه، کمّى و آمارى تلقى شد و به دنبال آن، برخى ديگر از ضوابط حاشيهاى ولى همچنان کمّى و صورى را نيز ضميمۀ پذيرش فرد به عنوان دانشجو يا استاد فلسفه کردند، اما در واقعيت امر تفاوتى حاصل نمىشود. در واقع، فلسفه در دوران امروزى با تمام گرايشهاى آن در نهادها و مراکز آموزشی جديد، به مرتبهاى از تنزل و انحطاط درغلتيده است که براى فراگيرى آن نيازى به صلاحيتها و شايستگىهاى دقيق و عميقِ عقلانى، اخلاقى، شخصيتى و مانند اينها ـ که در گذشته شرط لازم ورود به فراگيرى فلسفه بود ـ ندارد و چنين مىنمايد که هم در محتواى تفکر فلسفى معاصر و هم در نحوۀ تعليم و تعلم فلسفه، تحول بزرگى رخ داده است؛ تحولى که محور اصلى آن، رو سوى تعالى ندارد.
در چنين فضايى، علامه محمدتقى جعفرى فلسفه و حکمت را، هم آموخت و هم آموزش داد. اما نه در فضاى آموزشى او کميت نمره و ارقام رقم خورد و نه روش او با عدد و آمار عجين شد. ايشان به تعليم علم و حکمت و فلسفه پرداخت، ولى ساحت آنها را در مسير حقيقت، برتر از آن قرار مىداد که در قالبهاى صورى آموزشى منجمد شود. او رويکردهاى علمى، فلسفى، حِکمى، شهودى، عرفانى، مذهبى و اخلاقى را در جهت وصول به حقيقت کاملاً از يکديگر متمايز مىکرد و معتقد بود که هر يک از اين رويکردها، آدمى را به مرتبهاى از حقيقت واصل مىکند که او را از آن ديگرى بىنياز مىکند و کمال آدمى در این است که تا حد مقدور، توشهاى از تمامى اين رويکردها براى وصول به حقيقت برگيرد.
... و اما کتاب حاضر که در چهار بخش سامان يافته، جانمايۀ آن، نگاه حِکمى و فلسفى محمدتقى جعفرى به موضوعاتى در حوزۀ فلسفه، علم، فرهنگ و تمدن اسلامى است. پيش از اين، برخى از مباحث اين مجموعه به طور پراکنده در آثار مکتوب، مقالات و سخنرانىها منتشر شده است، اما اینک در اينجا براى جلوگيرى از آن پراکندگى، در قالب مجموعه آثار شماره ۱۶ به حليۀ طبع آراسته مىشود.
اميدواريم مجموعه مباحث مطرحشده در اثر حاضر بتواند گامى در جهت تعالى تفکر و فرهنگ محسوب شده، مورد استفادۀ اهل تحقيق و نظر قرار گيرد.
🌱
@allameh_jafari