ادامه/ 💠 آنچه که اجتماع از من می‌خواهد 🔹 حق چهارم: تأدیب و تربیت شما 🌱 از سخنان گذشته‌ام، بخوبی درک کردید که تنها فراگیری و انباشتن مغز از دانستنی ها و بزرگ کردن آینه ذهن برای منعکس ساختن نمودهای انسانی و جهانی محض، هدف زندگی شما نیست، اگر چه آن فراگیری گسترش بعد علمی شما را نتیجه می دهد. ولی این گسترش مجرد ذهن با میخکوب شدن آدمی در جمود، جز برگشتن به قهقرا هیچ نتیجه‌ای نخواهد داشت. برای حرکت به تصعید شخصیت آماده شوید. این آمادگی اگر جدّی باشد، اولین مرحله تربیت را پیموده‌اید. ما تربیت را در مکتب اسلام به دوران کودکی و جوانی منحصر نمی کنیم، اگر چه دو دوران مزبور از نظر شکل گیری حساس ترین دورانهای زندگی آدمی است، ولی بدانجهت که اصول و قوانین جاریه در اجتماع اسلامی با ارزش های روحی آبیاری می گردد، افراد این اجتماع همواره خود را در یک جریان مستمر احساس می کنند و بخوبی درک می کنند که: هر نفس نو می شود دنیا و ما بیخبر از نو شدن اندر بقا عمر همچون جوی نو نو میرسد مستمری مینماید در جسد یک فرد مسلمان آگاه و برخوردار از تعلیمات اسلامی می داند که يَسْئَلُهُ مَنْ فی السَّماواتِ وَ الأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فی شَأْنٍ (هر چه در آسمانها و زمین است ، از خدا می خواهند، آن خداوند متعال هر روز در کاری ‌‌‏است) روشن است که مقصود از خواسته موجودات بقاء و ادامه هستی بر طبق نظم حاکم می باشد. پس هر لحظه‌ای وجود خود را از خدا در می یابند، ‌‌‏[منظور از یوم ، زمان بطور مطلق است که شامل لحظه و زمان های طولانی میباشد]. کل یوم هو فی شان: بخوان مرو را بیکار و بی فعلی مدان کمترین کارش بهر روز آن بود کاو سه لشکر را روانه میکند لشکری ز اصلاب سوی امهّات بهر آن تا در رحم روید نبات لشکری ز ارحام سوی خاکدان تا ز نرّ و ماده پر گردد جهان لشکری از خاکدان سوی اجل تا ببیند هر کسی عکس العمل باز بیشک بیش از آنها میرسد آنچه از حق سوی جان ها میرسد آنچه از جانها به دل ها میرسد آنچه از دل ها به گلها میرسد پس هر لحظه جان آدمی در مجرای پذیرش فیض الهی است. مادامی که خود انسان از این جریان فیض جلوگیری نکند، از جانب خدای فیاضّ سدّی بسته نمی شود. روز نو و شام نو، باغ نو و دام نو هر نفس اندیشه نو، نو خوشی نو غناست آماده ساختن انسان ها برای بهره برداری از این جریان مستمر عنایت ربانّی بدون تأدیب و تربیت صحیح امکان پذیر نمی باشد. ارشاد و امر به نیکی ها و جلوگیری از فساد و بدی ها از مبانی ضروری اسلام است که لزوم تربیت را گوشزد می‌کند. منحصر ساختن تربیت بدوران کودکی و جوانی و رها ساختن انسان بحال خود پس از آن دو دوران، شبیه به پروردن نهال است تا موقعی که شکوفه برآورد و دارای برگ گردد. در صورتی که هر درختی برای بقاء و ادامه هستی‌اش به آبیاری دائمی و تابش اشعه خورشید و موادّ غذایی زمینی نیازمند است. باضافه اینکه آدمی موجودی است که با افزایش سالیان عمر، بر دقّت و ظرافت و ورزیدگی اندیشه‌اش می افزاید. اکثریت عظیم اکتشافات و ابتکارهای عامل پیشرفت بشری از سی سال به بالا بوده است که بگفته معاصرین دوران مقرّر پذیرش تربیت را در پشت سر گذاشته است. برای مدیریت این نیروها تربیت جدی لازم است. دگرگونی های روانی متوسط و عمیق در سال های پس از سی، و بلکه چهل سال، بقدری فراوان است که نمی توان بعنوان استثناء از آنها عبور کرد. حتّی می توان این موضوع را مطرح کرد که بسته شدن پرونده انعقاد شخصیت و باصطلاح روشن، خشکیدن جویبار روح انسان ها در سالیان میان بیست و سی ‌‌‌‌‏(حداکثر)، بعلت بسته شدن پرونده افراد اجتماع است که معلول اصول و قوانین تثبیت شده در اجتماع می باشد. و اگر جامعه‌ای بتواند با اصول و قوانین تثبیت شده خود و با قواعد پیشرو و سازنده، شخصیت جاری افرادش را آبیاری نماید ، هیچ نقطه‌ای از زندگی با روان جامد میخکوب نمی گردد. مبنای ضرورت تربیت و دگرگونی دائمی رو به تکامل در اسلام، آن حدیث معتبری است که می گوید: ملعون من کان امسه خیرا من یومه و مغبون من ساوی یوماه. ‌‌‌‌‏(ملعون است کسی که دیروزش از امروزش بهتر باشد و مغبون است کسی که دو روزش مساوی بوده ‌‌‌‌‏باشد) 🔹 اما حقوق من بر عهده شما 👈🏻 ادامه دارد 🌿 علامه محمد تقی جعفری،‌ ، جلد۱ 💠 @allameh_jafari