🎙| اختلاف فقهاء و فلاسفه و عرفاء، اختلاف در تعبیر است. 🔰حضرت امام رضوان الله علیه ◽️قبل از اينكه دنباله آن مطلب را عرض كنم، مطلبى را بايد عرض كنم كه شايد هم مفيد باشد و هم لازم؛ و آن اين است كه گاهى وقتها اختلافاتى كه بين اهل نظر و اهل علم حاصل مى‏شود، براى اين است كه زبانهاى يكديگر را درست نمى‏دانند. هر طايفه‏اى يك زبان خاصى دارند. ◽️نمى‏دانم اين مثل را شنيده‏ايد، كه سه نفر بودند: يكى فارس بود، يكى ترك بود، يكى عرب، اين‏ها راجع به ناهارشان كه چه بخوريم بحث كردند، فارس گفت: «انگور مى‏خوريم». عرب گفت: «خير عِنب مى‏خوريم». ترك گفت: «خير ما اين‏ها را نمى‏خوريم، ما اوزوم مى‏خوريم». ◽️اين‏ها اختلاف كردند براى اينكه زبان يكديگر را نمى‏دانستند. بعد مى‏گويند يكى آمد و رفت انگور آورد، همه ديدند كه يك چيز است، يك مطلب، در زبانهاى مختلف. يك مطلب است، اما زبانها مختلف است در آن. ◽️فلاسفه، مثلًا يك زبان خاص به خودشان دارند، اصطلاحاتى [مخصوص‏] خودشان دارند، زبان عرفا هم خاص به خودشان است و اصطلاحات [آنها] خاص خودشان است. فقها هم اصطلاحات خاص به خودشان دارند. شعرا هم يك زبان خاص شعرى دارند؛ و زبان اولياى معصومين- عليهم السلام- هم يك طورى است كه بايد ببينيم اين سه- چهار طايفه كه با هم اختلاف دارند، كدام زبانشان نزديكتر به زبان اهل عصمت است، و كدام زبانشان نزديكتر به زبان وحى است. ◽️گمان ندارم هيچ كس، هيچ آدم عاقلى كه موحد باشد البته، اختلاف در اين معنا داشته باشد كه حق تعالى هست و او مبدأ همه موجودات است، موجودات، معلول مبدأ وجودند. احدى قائل نيست به اينكه شما با اين كت‏وشلوارتان خداييد، هيچ عاقلى چنين تصورى هم نمى‏كند؛ يا فلان آدم با عمامه و ريش و عصايش خداست؛ اين مخلوق است، در اين هيچ اشكالى نيست؛ لكن اختلاف از آن تعبيرات و برداشتهايى است كه از علت و معلول مى‏شود. بايد ببينيم آنهايى كه مثلًا از طبقه عرفا بودند، اين‏ها دردشان چه بوده است كه آن جور تعبير مى‏كردند. چه وادارشان كرده بود كه آن طور تعبير بكنند. ◽️البته اينكه من حالا مى‏خواهم مصالحه و بدهم بين اين طوايف و بگويم اين‏ها همه يك چيز مى‏گويند، نه اين است كه من مى‏خواهم همه فلاسفه را مثلًا تنزيهشان كنم، يا همه عرفا را، يا همه فقها را. نه، اين مسئله نيست «اى بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد»، اى بسا دكاندارى كه موجب يك حرفهايى مى‏شود كه با همان دكان مناسبند. من مقصودم اين‏ است كه در بين همه اين طوايف اشخاص زيادى منزه بودند و اين اختلافى كه حاصل شده است در مدرسه، مثل آن اختلافى [است‏] كه در مدرسه بين اخبارى و اصولى حاصل شده است، كه گاهى اخبارى، اصولى را شايد تكفير هم بكند، اصولى هم اخبارى را تجهيل مى‏كند. با اينكه اين‏ها مطلبشان دو تا نيست. آنها هم دو تا نيست. ◽️يك دسته هم از اهل عرفان هستند و اين‏ها در تعبيراتشان با اختلافى كه هست، تعبيرات مختلفه‏اى دارند، مثل همين ظاهر و مظهر و تجلى [و] امثال ذلك. آنها اين جور تعبير مى‏كنند و ما بايد ببينيم چه شده است كه اين طايفه اين جور تعبير مى‏كنند؛ و چه شده است كه در لسان ائمه ما- عليهم السلام- هم اين نحو تعبير است. من هيچ يادم نيست كه عليت و معلوليت و سببيت و مسببيت و ... [آمده‏] باشد. خالقيت و مخلوقيت هست، تجلى هست، ظاهر و مظهر هست [و] امثال اين‏ها. ◽️بايد ببينيم اهل عرفان كه از اين تعبير فلاسفه، مثلًا دست برداشتند، يا از اين تعبير عامه مردم، دست برداشتند، و يك مطلب ديگرى گفته‏اند كه ديده‏اند اسباب اشكال [هم‏] است بين اهل ظاهر، چرا اين را گفتند. ما حالا اين‏ها را حساب مى‏كنيم... ❇️اينكه آنها اين طور تعبير كردند، براى اين است كه از واقع تعبير كنند، هر چه نزديكتر بوده به واقعيت، آن نزديكتر را اختيار كرده‏اند. چنانچه در كتاب و سنت هم آنكه نزديكتر است، اختيار شده است. ◽️فهم اين مسئله است كه خالق و مخلوق مكانتش چيست، كيفيت چطورى است؟ كيفيت خلق و مخلوق مثل كيفيت آتش است و اثرش؟ مثل كيفيت نفس است و اين چشم و گوش و قوا؟ كه شايد از اكثر اين [مثالها] نزديكتر باشد؛ ولى باز اين هم نيست. احاطه است، يك احاطه قيومى كه ديگر [از] بايد اين را گفت؛ احاطه قيومى بر همه موجودات به حيثى كه هيچ جاىِ از موجودات نيست الّا اينكه او هست. ❇️لَوْ دُلّيتُمْ بِحَبْلٍ إلَى الأرضينَ السُّفْلى لَهَبطْتُمْ عَلَى اللَّهِ. 📚تفسیر سوره حمد. بخشی از جلسه پنجم @almorsalaat توضیحات استاد را حتما بشنوید👇👇👇