(ع) 📌مختصرى درباره حضرت موسى بن جعفر (سلام اللّه عليه)/ تفاوت دوران امام کاظم با امام رضا و امام صادق علیهم السلام/ سختی های شدید امام کاظم در طول زندگی و نحوه شهادت ایشان 🔰شهید مطهری ◾️امشب شب وفات حضرت موسى بن جعفر (سلام اللّه عليه) است. امام موسى بن جعفر عليه السلام يك تاريخچه مخصوص به خود دارند كه هم با تاريخچه پدرشان امام صادق عليه السلام فرق مى‏كند و هم با تاريخچه فرزندشان امام رضا عليه السلام؛ مقصودم اين است كه زمانشان نه شبيه به زمان امام صادق است و نه شبيه به زمان حضرت رضا. ◾️زمان امام صادق دوره فَترت است؛ دوره‏اى است كه حكومت از دوده‏اى به دوده ديگر منتقل مى‏شود، از امويها به عباسيها، و چون دوره انتقال حكومت است، براى يك مدت موقت (فاصله اول جوانى تا چند سال مانده به آخر عمر ايشان، نه همه عمرشان) دوره فترت و آزادى بود. در اين دوره امام صادق توانستند وظايفى را كه خداى متعال به عهده‏شان گذاشته است از تعليمات و بسط معارف و علوم اسلامى به قدر معتنابهى انجام بدهند به گونه‏اى كه آنچه ما الآن داريم، بيشتر از ايشان است. اواخر زمان حضرت صادق كه دوره منصور دوانيقى پيش آمد دوباره استبداد- مثل همان دوره بنى اميه، دوره عبد الملك مروان و معاويه و يزيد- شديد شد، به طورى كه حضرت سخت تحت نظر قرار گرفتند و مكرر ايشان را از مدينه به عراق مى‏خواستند ◾️دوره امام كاظم عليه السلام مقارن است با آخر دوره منصور و بعد چند سالى دوره مهدى عباسى پسر منصور و بعد چند سالى دوره پسر مهدى به نام هادى و بعد دوره هارون الرشيد، يك طاغوت بسيار بزرگ و يك خليفه بسيار مقتدر. بيشتر فشارهايى كه به ايشان آمد، در زمان هارون بود. ◾️اما اينكه [دوره امام كاظم‏] با زمان حضرت رضا متفاوت است: ◾️هارون پسرهايش را دوست داشت، هم امين را و هم مأمون را؛ مأمون را به خاطر لياقتش و امين را به خاطر مادرش زبيده كه دختر عمويش بود و امين از طرف مادر هم از بنى العباس بود. خلافت را ميان اين دو تقسيم كرد و قسمتهاى عراق و حجاز و يمن و مصر و شام و سوريه را به امين واگذار كرد و مأمون را هم وليعهد كرد و قسمتهاى خراسان و ... را به او واگذار كرد. ولى بعد دو برادر با يكديگر جنگيدند، جنگ بسيار شديد، تا اينكه امين كشته شد و نوبت به مأمون رسيد. ◾️مأمون در شرايط خاصى قرار گرفته بود چون حامى‏اش ايرانيها بودند و ايرانيها علاقه‏مند به اهل بيت بودند و مجبور بود رعايت جانب اهل بيت را بكند. اين بود كه حضرت رضا را احضار كرد و پيشنهاد ولايتعهدى به ايشان داد و حضرت حاضر نمى‏شدند قبول كنند، بعد مى‏خواست به زور ولايتعهد را به ايشان بدهد، باز هم قبول نكردند و در نهايت حضرت جنبه تشريفاتى به قضيه دادند، كه داستانش مفصل است. ◾️ولى زمان حضرت كاظم يك دوره بسيار بسيار شديدى است. علت اصلى هم اين بود كه على رغم همه تضييقات و فشارها و جاسوسيها [علاقه مردم به ائمه اطهار برقرار بود.] در تاريخ زندگى ائمه مى‏بينيد كه مثلا يك‏دفعه شبانه مى‏ريختند داخل خانه امام صادق ببينند چه چيزى پيدا مى‏كنند، چه نامه‏اى و از چه كسى پيدا مى‏كنند، آيا اسلحه يا پولى بيشتر از حد متعارف پيدا مى‏كنند كه علامت اين باشد كه سرباز تهيه مى‏كنند. ◾️اين كار مكرر انجام شده است. يك‏دفعه مى‏ريختند به خانه حضرت امام موسى كاظم. در مدينه يك وقت خيلى جنايت و خشونت كردند. در يك وضع بسيار بدى ريختند به خانه امام. ◾️اينها آن‏قدر تضييق مى‏كردند كه حتى نمى‏خواستند ائمه نان شبشان را داشته باشند؛ مى‏گفتند اينها نبايد چيزى داشته باشند. امام كاظم گاهى در شرايطى به سر مى‏بردند كه خانواده‏شان به قدر كافى ساتر براى نماز نداشتند، به طورى كه زنها وقتى مى‏خواستند نماز بخوانند به نوبت مى‏خواندند يا اگر مى‏خواستند بيرون بروند، به نوبت مى‏رفتند. اين مقدار لباس نداشتند كه خودشان را به قدر كافى بپوشانند. جلادها مى‏ريختند داخل خانه و هر چه بود غارت مى‏كردند و مى‏بردند. ◾️ولى همه اين كارها از نظر نفوذ و محبوبيت و علاقه مردم نتيجه معكوس مى‏داد. مردم هر چه بود، به حسب فطرت مسلمان بودند و دنبال حقيقت مى‏گشتند. بعضى از اينها هيچ [روزنه‏اى باقى‏] نمى‏گذاشتند، در زمان امام صادق و زمان امام كاظم هر كسى را كه تشخيص مى‏دادند [علاقه‏اى به امام دارد،] آن بهترين اصحاب و يارانشان را [تحت فشار قرار مى‏دادند. حاكم مدينه در زمان منصور] داود بن على يكى از ياران امام صادق را كشت. وقتى اين مرد بزرگوار كشته شد امام صادق بسيار ناراحت شد كه بعد هم طولى نكشيد كه بلا به سر خود آن قاتل آمد. ◾️به هر حال اين محبوبيت ائمه خشم و غضب اينها را بيشتر تحريك مى‏كرد. آخر با امر معنوى و با حقيقت [نمى‏شد مبارزه كرد.] ◾️...هارون در يك سفر به مدينه آمد. همه مردم را وادار كردند كه به استقبالش بروند. وقتى وارد مسجد مدينه شد حضرت موسى بن جعفر آنجا بودند. او خواست يك استفاده تبليغاتى به نفع خلافتش بكند. چشمش كه به قبر مبارك پيغمبر اكرم افتاد فرياد كرد: «السلام عليك يا بن العمّ» (پسر عمو سلام عرض مى‏كنم) يعنى من به دليل اينكه پسر عمويت هستم، خليفه هستم. حضرت موسى بن جعفر فورا فرياد كرد: «السلام عليك يا ابتاه» (پدر سلام بر تو) يعنى ما اولادش هستيم. ◾️همين سبب شد كه ديگر هارون طاقت نياورد؛ به قدرى عصبانى و ناراحت شد كه شبانه دستور داد موسى بن جعفر را حركت بدهيد و ببريد، كه ديگر همان شد كه سالها موسى بن جعفر در زندان بود. تازه خود زندانبانها قبول نمى‏كردند؛ يك عده از همان اول حاضر نشدند قبول كنند و گفتند ما حاضر نيستيم چنين جنايتى را مرتكب شويم. چند نفر قبول كردند و حضرت را به بصره، كوفه و جاهاى ديگر بردند و به ترتيب به سه چهار نفر سپردند. غالب اينها مدت كمى كه حضرت را از نزديك ديدند احساس كردند كه [كارشان‏] يك جنايت بزرگ است. محرمانه از حضرت پذيرايى مى‏كردند ولى گزارش مى‏دادند كه ما در زندان بر او سخت گرفته‏ايم. هارون هم جاسوس داشت. جاسوسهايش خبر مى‏آوردند كه قضيه اين طور نيست. از آنجا حضرت را منتقل مى‏كرد به زندان ديگر و زندان ديگر، تا بالأخره يك مرد ارمنى به نام «سندى بن شاهك» كه داروغه بغداد بود و علاوه بر اينكه مسلمان نبود مرد بسيار قسىّ القلبى بود [بر امام سخت گرفت و ايشان را به شهادت رساند.] 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آشنايى با قرآن(10 - 14))، ج‏28، ص: 725 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b