ـ سرماۍ رخنه کردهۍ سَر انگشتانت را
باور نکن، امید در قلب تو ميتپـد هنوز،
طلوعِ خورشید تلاشمان را باور کن کہ
انتھاۍ این مسیـر دشوار بر دیدھۍ ما
مےتابد و امید، راز دوامآوردن ما در این
مسیر سخت است.
🤍 ــــــــــ ــ
تاریکی، بۍماھ و ستارھ نیسـت بدونِ
تلٵلو نورِ لبخندهاۍ تو و هیچ پرستویی
نبوده استـ کہ هوایِصبح را تنفسنکردھ
باشد و تو عزیزی بلور رنگ هستے، تا نور
را از وجودت منعکسسازۍ..
جامھی سپیدزمستان را بر مویرگهایتـ
نپیچان، بھار لبخندهایمان نزدیك اسـت.