🇵🇸 . آماج .
* دل خوشےمون پولهای خورد توی قلک بود و مرهم زخمهامون بوسهٔ مادر، چقدر بـا جمله
بیا بوسش کنم خوب شھ
ذوق مۍکردیم و باور داشتیم بوسش کنن خوب میشه. بزرگترین خلافمون نقاشے روي دیوار بود
ـــ
بـا عروسکهایی کھ مامان جون براشون چادر دوخته بود و قابلمھها و ظرفهای اسباببازۍمون بساط پھن مۍکردیم و با دخترخالهها و دختر داییها خالہبازی میکردیم.