《بسم الله الرحمن الرحیم》 🍃ای شکوه دمیده بر شب های تاریک دلم، صدایت میزنم. این خشکیده صدا در جستجوی شمیم حضورت، تقویم را به آشوب کشیده ... 🍃ای سپیده ی مطلق، بر روح خمیده ی زمین. میدانی شنبه هایم بی تو به رنگ حسرت غروب است. شنبه هایم بوی حسرت می دهد. شرمگینم از انفصال لحظه ها بدون عطر حضورت💔 🍃دستانم را بخشیده ام به جاذبه ی گهواره ی زمین، و در سجده ی قلم، تو را می طلبم! 🍃آقای من برگرد. نه اینکه نیستی نه اینکه نداریمت تو هستی. این ماییم که نیستیم، ما غایبیم از محضر مهربانی‌ات. 🍃ما دستمان خالی‌ست، ما بدون تو دلخوش کرده ایم به سرگرمی دنیا، راستش را بخواهی خسته‌ایم و شما این را در اشک‌های پنهان و تنهایی‌مان دیده ای... 🍃خستــه ایم خستــه از هر روز دویـــدن ها و نرسیــدن ها، خستـه از غرق شدن در هاو غفلت از شما، خستـه از هوای خاکستری بی رحمِ غفلت که را تیره کرده... 🍃ما تو را برای همه‌ی ثانیه هایمان می‌ خواهیم برای همه ی لحظه هایمان. ریه های انسانیتمان، بودنمان، بنده ی عبد بودنمان پر از سیاهی و آلودگی‌ست؛ هوا سنگین شده من و هفت میلیارد انسان دیگر نمی‌توانیم نفس بکشیم؛ آقا برگرد😢 🌹 ✍نویسنده: 📅تاریخ انتشار : ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰